چفیه یعنی دلِِِِ، صداقت،نور،دین
معرفت،ایمان،صفا،عشق و یقین
چفیه ها را می پرستان برده اند
از سر جام خدا می خورده اند
چفیه را سنگر نشینان دیده اند
چفیه را گل ها به خود پیچیده اند
چفیه یعنی سفره نان شهید
چفیه یعنی نوگلان رو سپید
گردن ما لایق این چفیه نیست
جز شهیدان لایق این هدیه نیست
جز شهیدان لایق این هدیه کیست
جای پای عارفان نتوان نشست
این چنین راحت نباید چفیه بست
چفیه را باید گلستانی کنیم
چفیه را در سینه مهمانی کنیم
چفیه ها این تار و پودان نیستند
این فقیران چفیه داران نیستند
چیه باید سرمه دل ها شود
سفره رنگین منزل ها شود
چفیه داران با خمینی ساختند
غیر حق را زیر پا انداختند
چفیه داران دیگر اینجا نیستند
ای خدا این چفیه داران کیستند
چفیه معنای شهادت می دهد
از نگاهش شبنم گل می چکد
چفیه یعنی می پرستی با خدا
چفیه یعنی فرش پای لاله ها
هر که دارد چفیه ای او پاک نیست
هر دلی سرگشته افلاک نیست
چفیه داران با تفکر سوختند
زیر ترکش چفیه ها را دوختند
مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
×سید حمیدرضا برقعی
شعر" ولایت" از مرحوم آقاسی
الا مسها که در گرد و غبارید
به اکسیر ولایت دل سپارید
طلا آنوقت طلای ناب گردد
که در حرم ولایت آب گردد
نماز بی ولایت بی نمازیست
تعبد نیست نوعی حقه بازیست
ولایت چیست در خون قوطه خوردن
کلید سینه بر مولا سپردن
حسین ابن علی در خون شناکرد
مرا با این حقیقت آشنا کرد
ولایت بی بلا معنا ندارد
نجف بی کربلا معنا ندارد
ولی ظاهر وباطن کجایی
نقاب از چهرخود کی میگشایی
بیا موعود هنگام قیام است
جهان مجذوب یه جو التیام است
زمان لبریز شوق و انتظار است
زمین بر رجعتت امیدوار است
بیا امشب شب قدر است مارا
علم دار تو در سطح است مارا
امروز برای شهدا وقت نداریم
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
مابهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده نفس دغل ما
اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم
درکوفه تن غیرت ما خانه نشین است
بهر سفر کرببلا وقت نداریم
تقویم گرفتاری ما پرشده از زر
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
هرچندکه خوب است شهیدانه بمیریم
خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم