(پنج شنبه 03 اسفند 2 ساعت 7:49 صبح )
خوی ها، بخشش های خداوند ـ عزّوجلّ ـ است . لذا هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، به او خویی خوش می بخشد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

پایگاه اطلاع رسانی مباشری

Powerd by: Parsiblog ® team. ©2006

موضوع: حق حکومت وحق حاکمیت برپایه رفتارحضرت علی (ع)

 مقدمه

         دولت عالیترین نهاد سیاسی است که اقتدارات ملی را در دست دارد و حاکمیت آن کلیه نهادهای حاکم جامعه را در بر می‏گیرد، چنین قدرت برای حکومت وقتی منطقی و مقبول است که بر پایه قانونی استوار باشد که از منبع پذیرفته شده‏ای نشأت گرفته و مشروعیت آن ملاک مقبولی داشته باشد. در رژیمهای مردمی آراء عمومی منبع قدرت حکومت و به تعبیر دیگر دموکراسی ملاک مشروعیت آن شناخته شده است، در مورد حکومت اسلام  نیز این سؤال مطرح است که منبع قدرت حکومت و ملاک مشروعیت آن کدام است؟ آیا در مشروعیت آن مردم نقش دارند یا نه؟یا به عبارت دیگر حق حکومت چیست؟ وحق حاکمیت چگونه است؟  این مقاله برای رسیدن به پاسخ سؤالات مطرح شده مسائل زیر را از دیدگاه حضرت علی (ع) که در نهج البلاغه آمده است مورد بررسی قرار می دهد .

ضرورت تشکیل حکومت

      با بررسی مسائل یاد شده معلوم می‏شود که وجود حکومت در جامعه از دیدگاه نهج البلاغه یک ضرورت است و بدون آن هیچگونه تعالی امکان‏پذیر نیست، پس حکومت از این دیدگاه یک وسیله است و ارزش آن تنها در صورتی است که وسیله اجراء عدالت و احقاق حقوق مردم باشد، بنابراین حاکم باید شرایط خاصی را داشته باشد و بدون آنها نمی‏تواند به عنوان حاکم اسلامی امور را بدست گیرد و بدون آن شرایط حکومت هیچ فردی مشروع نخواهد بود                    .           
در تعیین و گزینش فردی که شرایط حکومت را به بهترین شکل دارا باشد راه مورد پذیرش ومعقول جز انتخاب مردم نمی‏باشد و در اینجاست که مردم نقش اصلی را بازی می‏کنند یعنی از میان افرادی که دارای این شرایط هستند فردی را با رأی و بیعت خود گزینش می‏کنند و بدین وسیله حکومت مشروعیت لازم را بدست می‏آورد                            .                    
مطالعه تاریخ نشان می‏دهد که انسان به جهت زندگی اجتماعی ناگزیر از آن است که نیازهای خود را از طریق یک نظام اجتماعی و همکاری و تعاون در آن نظام بدست آورد. از سوی دیگر تعارض و تزاحم خواسته‏های بشری و روح استخدام او نیاز به قوانین اجتماعی را تشدید می‏کند. طبیعی است وجود قانون به تنهایی در تأمین این هدف کافی نیست بلکه نیاز به قدرت اجرایی دارد که حکومت غیر از این نمی‏باشد                                      .
ارتقاء بشر در مسائل فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی این نیاز را برطرف نمی‏سازد بلکه به جهت رشد و توسعه قلمروهای زندگی بشر این نیاز شدیدتر احساس می‏شود، لذا ضرورت تشکیل حکومت برای ایجاد نظم و عدالت و تعالی زندگی بشر عقلاً از قضایایی است که تصور دقیق آن ما را از توسّل به استدلال بی‏نیاز می‏کند. این ضرورت در منطق نهج البلاغه با تعابیری که در زیر برخی از آنها را از نظر می‏گذرانیم آمده است:

ماهیت حکومت اسلامی

             در اندیشه سیاسی امام علی (ع) دولت ماهیتی الهی و مردمی دارد . مشروعیت دولت اسلامی ، الهی و مقبولیت آن ، مردمی است . دولت حق ، دولتی است که بر اساس معیارهای الهی و حق و با خواست و اقبال مردم شکل گیرد و با مشارکت فعال آنان عمل کند. امیر مومنان علی (ع) دولت خود را بر این اساس تعریف کرده و فرموده است :« آری، به حق آنکه دانه را شکافت و جان را آفرید ، اگر حضور حاضران و اتمام حجت با اعلام وجود ناصران نبود ، و اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده هیچ آرام و قرار نگیرند ، بی تامل ریسمان مهار حکومت را بر گردنش می انداختم و با همان جام نخست ، آخرش را سیراب می کردم. و بی گمان خوب در یافته ام که این دنیای شما نزد من بی ارج تر از آبی است که بزی در وقت عطسه از بینی می پراند » . به عبارت خیلی روشن از نظر امام فارغ از مردم و جدای از ایشان و بدون خواست آنان دولت اسلامی معنا و مفهوم ندارد و تحقق عینی نمی یابد ، و سخن علی (ع) بر این امر کاملا گویاست . این حقیقت در وصیت پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) نیز آمده بود، چنانکه امیر مومنان علی (ع) خود فرمود : « رسول خدا (ص) به من فرمود :« اگر مردمان بر تو گرد آمدند ، آنچه به تو فرمان داده ام به جا آور و امرشان را به عهده گیر، و گرنه خود را به کناری فرود آر و آنان را واگذار » . پس چون مردمان از گردم پراکنده شدند، به ناچار دست فرو هشتم و خار در چشم ، دیده فرو بستم و خود را به کناری کشیدم . همچنین در نامه ای که امیر مومنان علی (ع) پس از بازگشت از نهروان فرمان داد کاتبش عبیدالله بن ابی رافع خطاب به پیروان آن حضرت از مومنان و مسلمانان بنویسد و در آن سر گذشت خود را پس از پیامبر تا زمان کتابت نامه شرح فرموده، چنین آمده است : « رسول خدا(ص) مرا متعهد به پیمانی کرده و فرموده بود : « پسر ابی طالب ولایت امتم حق توست . اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود کردند ، و با رضایت در باره تو به وحدت رسیدند ، امرشان را به عهده گیر و بپذیر، اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند، آنان را به خواست خود واگذار ، زیرا خدا راه گشایشی به روی تو باز خواهد کرد». دلالت این سخن در اینکه خلافت و امامت علی (ع) امری الهی بوده است و حکومت و دولت آن حضرت جز با رضایت و بیعت مردم محقق نمی شده، کاملا روشن است . یعنی خلافت و امامت علی (ع) با نصب ، ثابت بوده است ولیکن نظر مردم در پذیرش ولایت شرط است و جز با خواست و رضایت مردم دولت تحقق نمی یابد و اجرای برنامه های آن جز با مشارکت مردم پیش نمی رود . این معنا که دولت اسلامی ماهیتی مردمی دارد و بدون خواست و رضایت مردم شکل نمی گیرد و سامان نمی یابد و قدرت اجرایی ندارد در سخنان پیامبر اکرم(ص) و امیرمومنان علی(ع) مکرر و در مواضع گوناگون وارد شده است . رسول خدا(ص) به مسلمانان فرموده بود : « اگر علی را به ولایت بگمارید ، او را هدایت یافته ای هدایتگر می یابید » . در این سخن نیز تحقق حکومت و دولت و تعیین والی از حقوق مردم شمرده شده است . امیر مومنان علی (ع) به هنگام بیعت مردم با آن حضرت ، در مسجد مدینه بر منبر رفت و حق مردم را در انتخاب حکومت و تشکیل دولت چنین یاد آور شد: « ای مردم، این امر(حکومت) امر شماست . هیچ کس جز آنکه شما او را امیر خود گردانیدید، حق امارت بر شما را ندارد . ما دیروز هنگامی از هم جدا شدیم که من پذیرش ولایت شما را ناخوشایند داشتم ، ولی شما این را نپذیرفتید و جز به اینکه من تشکیل دولت دهم رضایت ندادید. آگاه باشید که من کسی جز کلید دار شما نیستم و نمی توانم حتی یک درهم به ناروا از بیت المال برگیرم.»اما آنچه در اندیشه و سیره سیاسی امیر مومنان علی (ع) مهم است این است که در مفهوم دولت ، یعنی نهاد دارنده قدرت و حکومتی که این قدرت را اعمال می کند ،به هیچ وجه مفهوم سلطه ، برتری جویی ،تحکم ،خود محوری ،قدرت طلبی ،مکنت جویی معنا ندارد، چنانکه در عهدنامه مالک اشتر، آن حضرت به مالک توصیه می کند که فهم خود را از دولت و قدرت اصلاح نماید و هرگاه تصور کرد که او را قدرتی است مسلط، و یا هرگاه دولت برای او مفهومی اصیل یافت ، بلافاصله این فهم را اصلاح کند و اندیشه سیاسی خود را سامانی درست دهد . از این رو می فرماید:« مبادا بگویی من اکنون بر آنان مسلطم ، از من فرمان دادن است و از آنان اطاعت کردن، که این عین راه یافتن فساد در دل ، و خرابی دین، و نزدیک شدن تغییر و تحول {در قدرت} است . و اگر قدرتی که از آن برخورداری ، نخوتی در تو پدید آورد و خود را بزرگ شمردی ، بزرگی حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر،که چیست، و قدرتی را که بر تو دارد و تو را بر خود ، آن قدرت نیست ، که چنین نگریستن ، سرکشی تو را می خواباند و تندی تو را فرو می نشاند و عقل از دست رفته ات را به تو باز می گرداند . بپرهیز که در بزرگی فروختن ، خدا را همنبرد خوانی و در کبریا و عظمت ، خود را همانند او دانی ، که خدا هر سرکشی را خوار می سازد و هر خود بینی را بی مقدار می گرداند.



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)


    لیست کل یادداشت های سایت
    در این سایت جستجو کنید
    یاحق
    درسی در محضر استاد
    سئوالات مراجعین و پاسخ های مشاور
    [عناوین آرشیوشده]

     RSS 
     Atom 

    بازدیدهای امروز: 5  بازدید
    بازدیدهای دیروز: 35  بازدید
    مجموع بازدیدها: 479570  بازدید [ صفحه اصلی ]
    [ وضعیت من در یاهو ]
    [ پست الکترونیک ]
    [ مرکز ]
    [ درباره من ]

    » پیوندهای روزانه «
    » ===== دسته بندی یادداشت ها «
    » آرشیو یادداشت ها «
    حدیث

    سیب تم

    » اشتراک در خبرنامه «
     

    دیکشنری آنلاین

    دیکشنری آنلاین


    استخاره آنلاین با قرآن کریم
    

    قالب میهن بلاگ