بسمه تعالی
ویژگی های زمامداران و مدیران در نهج البلاغه
مقدمه
دیدگاههای اکثردانشمندان غربی درقبال زمامداری و رهبری، دیدگاهی است که براساس آن فردی که عنوان رهبر گروه را دارد به دلیل ویژگیهای خاص، توانایی نفوذ در دیدگاهها، نگرشها، انتظارات و اهداف دیگر افراد یا گروهها را دارد و نتیجه این نفوذ نیز تحقق اهداف سازمان و یا اهداف گروهی است. در مقابل، دیدگاه امام علی(ع) نسبت به رهبری وزمامداری جامعه ، دیدگاهی مردم محور است که اگر نفوذی و فرمانی وجود دارد درجهت اهداف زیردستان و رفاه عامه مردم است و اگر رهبر به دنبال تحقق اهداف سازمان و مجموعه خاص خود است، این اهداف چیزی جز رضایت مردم نیست و اینجاست که امام علی (ع) رهبری را وظیفه ای سنگین و مسئولیتی دشوار می داند.دراین مقاله بر آنیم تا با کنکاش در خطبه ها ، نامه ها وکلمات قصار حضرت امام علی (ع) در نهج البلاغه ویژ گی های رهبران ، زمامداران ومدیران را بررسی نمائیم لذا مهمترین این ویژگی ها به شرح زیر می باشد.
1ـ تقوا وخداترسی
حضرت علی (ع) تقوی را بالاترین معیار سنجش میداند که یک مدیر اسلامی باید داشته باشد و به همین خاطر از هر فرصت استفاده کرده کارگزارانش را به تقوا سفارش کرده است . حضرت علی (ع) به مالک اشتر می فرماید : ای مالک بر آن افسر اعتماد کن که نجیب و پرهیزکار باشد ، افسران تو باید پرهیزکارترین سپاهیان و نجیبترین افراد باشند.تقوا عبارت است از امتثال اوامر حق تعالی و اجتناب از نواهی او . تقوا از تجلیات ایمان واز لوازمات اصلی مناسبات صحیح انسانی است . تقوا حالت مراقبت ونگهداری از خود می باشد و در اثر آن انسان از افتادن درورطه های خطرناک گناه نجات می یابد. در مسیر زندگی انسان همواره سختی ها و دشواری نمایان شود و این تنها تقوای الهی است که انسان را در برابر سختی ها مقاوم می سازد. « و من یتق الله یجعل له من امره یسرا » کسی که تقوا پیشه کند خداوند سختی هایی که برای او پیش می آید آسان می سازد. مدیریت جامعه نیز بنابر وظیفه ای که بر دوش اوست سختی ها و تنگناهای بیشتری پیش رو دارد لذا هر اندازه درجه تقوای او بیشتر باشد استوارتر و موفق تر خواهد بود. از طرفی تقوا برای مدیران به ویژه مدیران سیاسی حیاتی تر است . در نامه53 نهج البلاغه در عهدنامه آن حضرت به مالک اشتر نخعى چنین آمده است:«این فرمانى است از بنده خدا ، على امیر مؤمنان به مالک اشتر پسر حارث ، در عهدى که با او مىگذارد ، هنگامى که وى را به حکومت مصر مىگمارد تا خراج آن را فراهم آرد ، و پیکار کردن با دشمنان و سامان دادن کار مردم مصر و آباد کردن شهرهاى آن .او را فرمان مىدهد به ترس از خدا و مقدم داشتن طاعت خدا بر دیگر کارها ، و پیروى آنچه در کتاب خود فرمود ، از واجب و سنتّها که کسى جز با پیروى آن راه نیکبختى را نپیمود . و جز با نشناختن و ضایع ساختن آن بدبخت نبود ، و اینکه خداى سبحان را یارى کند به دل و دست و زبان ، چه او ( جلّ إسمه ) یارى هر که او را یار باشد پذیرفته است و ارجمندى آن کس که دین او را ارجمند سازد ، به عهده گرفته . و او را مىفرماید تا نفس خود را از پیروى آرزوها بازدارد ، و هنگام سرکشیها به فرمانش آرد که « همانا نفس به بدى وا مىدارد ، جز که خدا رحمت آرد» . و در نامه27 نهج البلاغه به محمد پسر ابو بکر پس از انتصاب به حکومت مصر نوشت « با آنان فروتن باش و نرمخو ، و هموار و گشاده رو ، و به یک چشم بنگر به همگان ، خواه به گوشه چشم نگرى و خواه خیره شوى به آنان ، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نگردند ، که خداى تعالى مىپرسد از شما بندگان ، از خرد و درشت کارهاتان و از آشکار آن و نهان . پس اگر عذاب کند ، شما ستمکارتر ، و اگر ببخشد ، او بزرگوارتر . و بندگان خدا بدانید که پرهیزگاران مردند و بر دنیاى گذرا و آخرت دیرپا را بردند . با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند ، و مردم دنیا در آخرت آنان شرکت نداشتند . در دنیا زیستند هرچه نیکوتر و نعمت دنیا را خوردند هر چه بهتر . پس ، از دنیا چون ناز پروردگان نصیب بردند ، و چون سرکشان نعمت آن را خوردند . سپس از این جهان رخت بربستند با توشهاى که به مقصدشان رساند ، و سودایى که سودشان را فراهم گرداند . در دنیا طعم لذت زهد چشیدند ، و یقین کردند که فردا در آخرت همسایه خدا گردند .
2- اخلاق اسلامی
از ویژگی های خوب هر مدیر حسن خلق است . خوش خلقی در ناملایمات و مشکلات سبب می شود تامعضل بهتر و سریع تر حل و فصل شود. در حالت عادی بشاش بودن کارسختی نیست در ناملایمات است که اخلاق حسنه زایل می شود. یک مدیر بد خلق به هنگام بروز ناملایمات همکاران و مشاوران خود را نیز دچار ناهنجاری می کند.
خداوند در قرآن کریم به حضرت رسول (ص ) می فرماید : « ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک ;ای پیامبر اگر توخشن بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند » . در حالی که فبمارحمه من الله لنت لهم .
این لطف و رحمت الهی است که سبب شده توبا مردم مهربان باشی . بنابراین مهربانی و حسن خلق یکی ازالطاف الهی است که خداوند به عده ای اعطا می کند. در حقیقت قدرت ناشی از پول و اسلحه نیست بلکه غالبا از اخلاق حسنه است که به آن اقتدار می گویند. اقتدار یعنی حاکمیت بر دل ها. به دست آوردن دل ها با زور میسر نمی شود. در اثر اخلاق خوب است که نیروهای خوب جذب می شوند. حضرت علی (ع) در نامه 53 خطاب به مالک اشتر رعایت اخلاق اسلامی را توصیه می کند و می فرماید:«ای مالک بدان که من تو را به شهرهایى مىفرستم که دستخوش دگرگونیها گردیده ، گاه داد و گاهى ستم دیده ، و مردم در کارهاى تو چنان مىنگرند که تو در کارهاى والیان پیش از خود مىنگرى ، و در باره تو آن مىگویند که درباره آنان مىگویى ، و نیکوکاران را به نام نیکى توان شناخت که خدا از ایشان بر زبانهاى بندگانش جارى ساخت . پس نیکوترین اندوخته خود را کردار نیک بدان و هواى خویش را در اختیار گیر ، و بر نفس خود بخیل باش و زمام آن را در آنچه برایت روا نیست رها مگردان ، که بخل ورزیدن بر نفس ، داد آن را دادن است در آنچه دوست دارد ، یا ناخوش مىانگارد ، و مهربانى بر رعیت را براى دل خود پوششى گردان و دوستى ورزیدن با آنان را و مهربانى کردن با همگان ، و مباش همچون جانورى شکارى که خوردنشان را غنیمت شمارى چه رعیّت دو دستهاند : دستهاى برادر دینى تواند ، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند . گناهى از ایشان سر مىزند ، یا علتهایى بر آنان عارض مىشود ، یا خواسته و ناخواسته خطایى بر دستشان مىرود . به خطاشان منگر ، و از گناهشان درگذر ، چنانکه دوست دارى خدا بر تو ببخشاید و گناهت را عفو فرماید ، چه تو برتر آنانى ، و آن که بر تو ولایت دارد از تو برتر است ، و خدا از آن که تو را ولایت داد بالاتر ، و او ساختن کارشان را از تو خواست و آنان را وسیلت آزمایش تو ساخت ، و خود را آماده جنگ با خدا مکن که کیفر او را نتوانى برتافت و در بخشش و آمرزش از او بىنیازى نخواهى یافت ، و بر بخشش پشیمان مشو و بر کیفر شادى مکن ، و به خشمى که توانى خود را از آن برهانى مشتاب ، و مگو مرا گماردهاند و من مىفرمایم ، و اطاعت امر را مىپایم. چه این کار دل را سیاه کند و دین را پژمرده و تباه و موجب زوال نعمت است و نزدیکى بلا و آفت ، و اگر قدرتى که از آن برخوردارى ، نخوتى در تو پدید آرد و خود را بزرگ بشمارى ، بزرگى حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر ، که چیست ، و قدرتى را که بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نیست ، که چنین نگریستن سرکشى تو را مىخواباند و تیزى تو را فرو مىنشاند و خرد رفتهات را به جاى باز مىگرداند ».
3- عدالت ودادگری
مفهوم کاربردی این عنوان هر چند در موارد مختلف ، متفاوت است اما ریشه و روح تمامی موارد یکی است . امیرالمؤمنان علی (ع) بیشترین تأکید و سفارش را درباره عدالت و دادگری دارد تا جایی که اهل نظر نهج البلاغه را به حق کتاب عدالت نامیده اند . آن حضرت در موارد زیادی اهمیت این مطلب را گوشزد کرده و بر آن تأکید کرده است . برای نمونه آن حضرت در جای دیگر خطاب به مالک اشتر میفرماید : بهترین چیزی که مایه روشنی چشم زمامداران و مسئولان است همانا گسترش عدل و داد در شهرها و آشکاری دوستی و علاقه به مردم است .
امیرالمؤمنین(ع) در جای جای نهجالبلاغه مردم و کارگزاران خویش را به اجرای عدالت توصیه میکند. در نامه 53 خطاب به مالک اشتر فرمودهاند: «دوست داشتنیترین چیزها در نزد تو، در حق میانهترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودی مردم گستردهترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم خشنودی خواص را از بین میبرد، امّا خشم خواص را خشنودی همگان بیاثر میکند». حضرت در جای دیگری از فرمان تاریخی خود به مالک اشتر میفرماید: «انصاف برقرار کن میان خدا و مردم، و خویشتن و دودمان خاص خود و هر کس از رعیت که رغبتی به او داری و اگر چنین انصافی را برقرار نکنی، مرتکب ظلم گشتهای و کسی که به بندگان خدا ظلم بورزد خصم او خداست از طرف بندگانش و هر کسی که خدا با او خصومتی داشته باشد دلیلش را باطل سازد و او با خدا در حال محاربه است». حضرت در نامهای به فرمانروای حلوان، اسود بن قطب مینویسد: «پس باید کار مردم در حقی که دارند در نزد تو یکسان باشد که از ستم نتوان به عدالت رسید»ودر مورد تقسیم بیت المال در خطبه 126 نهج البلاغه می فرماید: چون بر او خرده گرفتند که چرا بیت المال را مساوى بخشیده است مرا فرمان مىدهید تا پیروزى را بجویم به ستم کردن درباره آن که والى اویم ؟ به خدا که ، نپذیرم تا جهان سرآید ، و ستارهاى در آسمان پى ستارهاى برآید . اگر مال از آن من بود ، همگان را برابر مىداشتم که چنین تقسیم سزا است تا چه رسد که مال ، مال خدا است . بدانید که بخشیدن مال به کسى که مستحق آن نیست ، با تبذیر ، و اسراف یکى است . قدر بخشنده را در دنیا بالا برد و در آخرت فرود آرد ، او را در دیده مردمان گرامى کند ، و نزد خدا خوار گرداند . هیچ کس مال خود را آنجا که نباید نداد ، و به نامستحق نبخشود ، جز آنکه خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود ، و دوستىشان از آن دیگرى بود . پس اگر روزى پاى او لغزیدودر خطبه 131 نهج البلاغه درمورد شناخت حق وعدالت می فرماید: اى مردم رنگارنگ ، با دلهاى پریشان و ناهماهنگ . تنهاشان عیان ، خردهاشان از آنان نهان ، در شناخت حق شما را مىپرورانم ، همچون دایهاى مهربان ، و شما از حقّ مىرمید چون بزغالگان از بانگ شیر غرّان . هیهات که به یارى شما تاریکى را از چهره عدالت بزدایم ، و کجى را که در حق راه یافته راست نمایم . خدایا تو مىدانى آنچه از ما رفت ، نه به خاطر رغبت در قدرت بود ، و نه از دنیاى ناچیز خواستن زیادت . بلکه مىخواستیم نشانههاى دین را به جایى که بود بنشانیم ، و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم . تا بندگان ستمدیدهات را ایمنى فراهم آید ، و حدود ضایع ماندهات اجرا گردد . خدایا من نخستین کسم که به سوى تو روى آورد ، و شنید و اجابت کرد . در نماز کسى از من پیش نیفتاد جز رسول خدا ، که درود خدا بر او و آل او باد . و همانا دانستید که : سزاوار نیست بخیل بر ناموس ، و جان ، و غنیمتها ، و احکام مسلمانان ، ولایت یابد و امامت آنان را عهدهدار شود تا در مالهاى آنها حریص گردد . و نه نادان تا به نادانى خویش مسلمانان را به گمراهى برد ، و نه ستمکار تا به ستم عطاى آنان را ببرد ، و نه بیعدالت در تقسیم مال تا به مردمى ببخشد و مردمى را محروم سازد ، و نه آن که به خاطر حکم کردن رشوت ستاند تا حقوق را پایمال کند ، و آن را چنانکه باید نرساند ، و نه آن که سنّت را ضایع سازد ، و امّت را به هلاکت دراندازد . و به یارى آنان نیازمند گردید ، در دیده ایشان بدترین یار است و لئیمترین دوستدار . امیرالمؤمنین(ع) در جای جای نهجالبلاغه مردم و کارگزاران خویش را به اجرای عدالت توصیه میکند. در نامه 53 خطاب به مالک اشتر فرمودهاند: «دوست داشتنیترین چیزها در نزد تو، در حق میانهترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودی مردم گستردهترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم خشنودی خواص را از بین میبرد، امّا خشم خواص را خشنودی همگان بیاثر میکند». حضرت در جای دیگری از فرمان تاریخی خود به مالک اشتر میفرماید: «انصاف برقرار کن میان خدا و مردم، و خویشتن و دودمان خاص خود و هر کس از رعیت که رغبتی به او داری و اگر چنین انصافی را برقرار نکنی، مرتکب ظلم گشتهای و کسی که به بندگان خدا ظلم بورزد خصم او خداست از طرف بندگانش و هر کسی که خدا با او خصومتی داشته باشد دلیلش را باطل سازد و او با خدا در حال محاربه است». حضرت در نامهای به فرمانروای حلوان، اسود بن قطب مینویسد: «پس باید کار مردم در حقی که دارند در نزد تو یکسان باشد که از ستم نتوان به عدالت رسید»
4-علم وآگاهی
معیاری را که حضرت علی (ع) برای انتخاب مدیر سفارش میکند ، علم و آگاهی است اسلام این اصل عقلی را که باید به دست کاردان سپرده شود قبول دارد و در تعلیمات خود چنین آموزش می دهد که اداره امور در بخشهای گوناگون جامعه ، باید به کسانی سپرده شود که دانش آن کار را داشته و به اصطلاح اهل فن باشند . حضرت علی (ع) بر ضرورت داشتن علم برای کارگزار تأکید کرده ، به کمیل بن زیاد می فرماید : ای کمیل هیچ حرکتی نیست مگر اینکه تو درباره آن نیازمند شناخت و آگاهی هستی. در جای دیگر امیر المؤمنان درباره اهمیت علم و آگاهی زمامدار و مدیر جامعه اسـلامی می فرمایـد : این پرچم زمامداری و مدیریت جامعه را جزء افراد آگاه و با استقامت و عالم به جایگاه حق به دوش نمی کشد.یکی از راههای صرفه جویی و پرهیز از اصراف در سازمان بالاترین سطح علمی کارگزاران ، همراه با تحول سازمانی است ، چون مدیر ناآشنا به کار همواره از امکانات بیشتری استفاده می کند و محصول کمتر و با کیفیت پائین تری بدست می آورد . لذا مدیرانی که از دانش و آگاهی لازم برخوردار نیستند ، برای جبران ضعف کیفیت از کارگزاران با تخصص بالا استفاده می کنند . در احادیث اسلامی همواره تأکید شده است که در انتخاب افراد به صلاحیت علمی و توانایی آنها دقت و توجه بیشتری شود و هرگز کسانی را که از نظر علمی ضعیفند و آگاهیهای لازم را ندارند بر کاری نگمارند زیرا که چنین کاری بزرگترین خیانت به جامعه اسلامی است. حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه، خطبه 172 میفرمایند: «ای مردم همانا سزاوارترین مردم به این امر (خلافت و زمامداری) کسی است که تواناترین آنها بر اجرای امور و داناترین به فرمان خداوند در فهم مسائل باشد»
5- تجر به وتخصص وتعهد
یکى از مهم ترین ویژگى هاى مدیران در دو سطح خرد و کلان ، تعهدو تخصص، یعنى امانت دارى و کاردانى است. پس از تعهد و تخصص،کفایت است; یعنى داشتن توان انجام کار. دانش مدیریتبه تنهایىکافى نیست، بینش و بصیرت نیز لازمه آن است. بینش و بصیرتنیرویى است که مدیران را قادر مىسازد، حوزه مسئولیتخود رادرست هدایت کنند. اصولا علم و عمل مکمل یکدیگرند. چه خوب استمدیران تجربه ها را ثبت و ضبط کنند. اگر هرگونه اخبار واطلاعات جمع آورى گردد در واقع دست آوردها جمع آورى شده است واین امر سبب مىشود تا آیندگان از تجربیات امروز استفاده کنند.آن حضرت خطاب به مالک می فرماید : از کارمندانی که دارای تجربه و حیاء هستند انتخاب کن ، علت تأکید حضرت علی (ع) به اهمیّت تجربه در انتخاب مدیر ، نشانگر نقش بالای این عامل در پیشبرد کارهای سازمانی است چنانچه یک مدیر با تجربه می تواند بسیاری از نابسامانی های سازمان خود را سامان دهد . امام علی (ع) میفرماید : بکارگیری افراد بدون امتحان و آزمایش یکی از شاخ و برگهای ستم و خیانت است زیرا درهم ریختن یک تشکیلات بزرگترین خیانت بشمار می آید. یکی از مؤثرترین عوامل موفقیت کارگزار و مدیر در تشکیلات و سازمان، تجربه و سابقه کاری وی میباشد. مدیر و مسئول باتجربه، بسیاری از نابسامانیهای سازمان خود را سامان میدهد و بالعکس مدیر و مسئول بیتجربه و بدون سابقه، تشکیلات سازمان یافته را متلاشی و پراکنده خواهد نمود. امام علی(ع) در نامه به مالک اشتر میفرماید: «افراد با تجربه را به عنوان کارگزار انتخاب نما»
6- شجاعت وقاطعیت
یکی دیگر از ویژگیهای لازم و ضروری برای مدیران و زمامداران جوامع اسلامی ، قاطعیت در مقام تصمیم گیری و اجراست نقش و تأثیر مسئولان جامعه در تمام ، ایام به ویژه در حالات بحرانی و در مقابل آفات ، و ضررهای شک و دودلی در رو نشان بر کسی پوشیده نیست. دو دلی و عدم قاطعیت مدیر باعث میشود که تردید و ابهام و سردرگمی در همه بدنه سازمان سرایت کرده و کارها در زمان مناسب به انجام نرسد و سازمان به اهداف مورد نظر نرسد. امام علی (ع)، از شک و تردید بیمورد نهی کرده و میفرماید: «علم خود را به جهل و یقین خویش را به شک تبدیل نکنید، وقتی دانستید عمل کنید و زمانی که یقین کردید، اقدام نمایید» (نهجالبلاغه: حکمت 274) شجاعت یکی از صفات مهم برای مدیران میباشد تا بتوانند از حق دفاع نمایند و علیه خلاف و ناحقی مبارزه نمایند. حضرت علی(ع) در نامه به مالک اشتر، به او میفرماید که به اهل شجاعت بپیوندد و آنها را به عنوان کارگزار انتخاب نماید: ثُمَّ اَلصِق بِذَوی… الشّجاعَه؟