1. ثَلاثٌ یَبْلُغَنَّ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ: کَثْرَةُ الاِْسْتِغْفارِ وَ خَفْضُ الْجانِبِ وَ کَثْرَةُ الصَّدَقَةِ کشف الغمه، ج2، ص349 2. اِنَّ لِلّهِ عِباداً یَخُصُّهُمْ بِالنِّعَمِ وَ یُقِرُّها فیهِمْ ما بَذَلُوها فَإِذا مَنَعُوها نَزَعَها عَنْهُمْ وَ حَوَّلَها اِلی غَیْرِهِمْ کشف الغمه، ج2، ص364 3. مُلاقاةُ الإخوانِ نُشْرَةٌ وتَلقیحُ العَقلِ، وإن کانَ نَزْرا قَلیلاً امالی شیخ مفید، ص 328، ح 13 4. مَوتُ الإنسانِ بِالذُّنوبِ أکثَر مِن مَوتهِ بِالأجَلِ ، وَ حَیاتُه بِالبِر أکثَرُ مِن حَیاتِه بِالعُمر مسند الامام الجواد، ص284 5. اِیّاکَ و مُصاحِبةَ الشَّرِیر، فاِنَّهُ کالسَّیفِ المَسلُولِ یَحسن مَنظَره و یَقبَح اَثَره مسندالامام الجواد،ص243 6. الثِّقَةُ بِاللَّهِ ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ و سُلَّمٌ إلی کُلِّ عالٍ بحار الأنوار، ج 75، ص 364 7. اِعلَم أنَّک لَن تَخلُوَ مِن عَینِ اللهِ، فَانظُر کیفَ تَکونُ. تحف العقول، ص 455 8. ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیه لَم یَندُم: تَرکُ العَجلة، و المَشوَرة، و التَوَکُلُ عَلی الله عِندَ العَزم مسند الامام الجواد، ص 247 9. عِزُّالْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 230، ح 8114 10. مَنْ أصْغی إلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 308، ح 5 11. مَنْ خَطَبَ إلَیْکُمْ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکْنُ فِتْنَةٌ فِی الاْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرْ تهذیب الاحکام، ج 7، ص 396، ح 9 12. لَوْسَکَتَ الْجاهِلُ مَااخْتَلَفَ النّاسُ کشف الغمّة، ج 2، ص 349 13. لَنْ یَسْتَکْمِلَ الْعَبْدُ حَقیقَةَالاْیمانِ حَتّی یُؤْثِرَ دینَهُ عَلی شَهْوَتِهِ، وَلَنْ یُهْلِکَ حَتّی یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلی دینِهِ بحارالا نوار، ج 75، ص 80، ح 63 14. مَنِ اسْتَغْنی بِاللّهِ إفْتَقَرَالنّاسُ إلَیْهِ، وَمَنِ اتَّقَی اللّهَ أَحَبَّهُ النّاسُ وَ إنْ کَرِهُوا بحارالا نوار، ج 75، ص 79، ح 62 15. عَلَیْکُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَریضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ، وَ هُوَ صِلَةُ بَیْنَ الاْخْوانِ، وَ دَلیلٌ عَلَی الْمُرُوَّةِ، وَ تُحْفَةٌ فِی الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِی السَّفَرِ، وَ أُنْسٌ فِی الْغُرْبَةِ بر شما باد به تحصیل علم و معرفت، که فراگیری آن واجب، و بحث پیرامون آن مستحبّ و پرفائده است. علم وسیله کمک به دوستان و برادران، و نشانه مروّت و جوانمردی است، هدیه و سرگرمی در مجالس، و همدم و رفیق انسان در مسافرت؛ و انیس و مونس انسان در تنهائی می باشد. حلیة الا برار، ج 4، ص 599، س 11 16. الاْدَبُ عِنْدَالنّاسِ النُّطْقُ بِالْمُسْتَحْسَناتِ لاغَیْرُ، وَ هذا لایُعْتَدُّ بِهِ مالَمْ یُوصَلْ بِها إلی رِضَااللّهِ سُبْحانَهُ، وَالْجَنَّةِ، وَالاْدَبُ هُوَ اءدَبُ الشَّریعَةِ، فَتَاءدَّبُوا بِها تَکُونُوا اءُدَباءَ حَقّا ارشاد القلوب دیلمی، ص 160، س 19 17. تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوی ، وَ اعْلَمْ أنَّکَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَیْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ بحارالانوار، ج 75، ص 358، ح 1 18. ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِی الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِی الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلی قَلْبٍ سَلیمٍ کشف الغمّه، ج 2، ص 349، س 13 19. مَنْ زارَ قَبْرَ أخیهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی الْقَبْرِ وَقَرَءَ: «اِنّااءنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِالْقَدْر» سَبْعَ مَرّاتٍ، أَمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْکْبَرِ. اختیار معرفة الرّجال، ص 564، ح 1066 20. تَأخِیر التّوبةِ اِغتِرار تحف العقول، ص 480 21. طُول التَسوِیفِ حیرة تحف العقول، ص 480 22. لا یَنقَطِعُ المَزیدُ مِن الله حَتّی یَنقَطِع الشُّکرُ مِن العِباد تحف العقول، ص 480 23. إِظهارُ الشَّیء قَبلَ أَن یَستَحکم مَفسَدة لَه تحف العقول، ص 480 24مؤمن نیاز دارد به توفیقی از طرف خدا، و به پندگویی از طرف خودش، و به پذیرش از کسی که او را نصیحت کند. تحف العقول، ص 480 25. العُلماء غُرباء لِکِثرَة الجُهّال مسند الامام الجواد، ص 247 26. إِنَّ القائِم مِنّا هُو المَهدِی الَّذِی یَجِبُ أّن یَنتَظر فِی غیبته و یُطاعُ فی ظُهُورِه ، و هُو الثّالِث مِن وَلدی مسند الامام الجواد، ص 131 27. کَیفَ یَضِیع مِن الله کافِله ، و کیف یِنجُو مِن الله طالِبه، و مَن انقَطَعَ اِلی غَیرِ الله ِوکَّلَهُ اللهُ إلیه مسند الامام الجواد، ص 243 28. مَن هَجر المُداراةَ قارَبَهُ المَکرُوه مسند الامام الجواد، ص 243 29. مَن عَمِلَ عَلی غیر عِلمٍ ما یُفسِد أَکثَرُ مِمّا یصلح مسند الامام الجواد، ص 244 30. لا تَکُن وَلیَّ لله فِی العَلانِیةِ، عَدُوّاً لَه فِی السِّر مسند الامام الجواد، ص 245 31. أَربَع خِصالٍ تعین المَرءِ عَلی العَمَلِ: الصِّحَّة و الغِنی و العِلم و التَوفِیق مسند الامام الجواد، ص 246 32. العالِمُ بِالظُّلمِ و المُعِینُ عَلیهِ و الرّاضِی بِه شُرَکاء مسند الامام الجواد، ص 247 33. لا یَضُرُّکَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ بحارالأنوار، ج 75، ص380، ح 42 34. مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْیَتْهُ الْمَصادِرُ أعلام الدّین، ص 309 35. مَنْ عَتَبَ مِنْ غَیْرِارْتِیابٍ أعْتَبَ مِنْ غَیْرِاسْتِعْتابٍ أعیان الشّیعة، ج 2، ص 36، س 14 36. مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبیحا کانَ شَریکا فیهِ کشف الغمّة، ج 2، ص 349 37. مَنِ انْقادَ إلَی الطُّمَأنینَةِ قَبْلَ الْخِیَرَةِ فَقَدْ عَرَضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَکَةِ وَالْعاقِبَةِ الْمُغْضِبَةِ بحارالا نوار، 68، ص340، ح 13 38. حُسْنُ الأدَبِ زینَةُالْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زینَةُالْحِلْمِ کشف الغمّة، ج 2، ص 347 39. الأمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما أعَزَّهُ اللّهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ خصال صدوق، ص 42، ح 32 40. مَنْ أَتَمَّ رُکُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ کافی، ج 3، ص 321، ح
سه چیز بنده را به مقام رضوان الهی میرساند: استغفار زیاد، فروتنی با مردم و زیاد صدقه دادن.
خداوند بندگانی دارد که نعمتهایش را به آنان اختصاص داده است و مقرر کرده از آن بذل و بخشش کنند و اگر خودداری کنند، از آنان میگیرد و به دیگران منتقل میکند.
ملاقات با برادران (دینی)، هرچند کوتاه، موجب شکفتن و باروری عقل میشود.
مرگ آدمی به سبب گناهان، بیشتر است از مرگش به واسطه اجل، و زندگی و ادامه حیاتش به سبب نیکوکاری، از حیاتش به واسطه عمر طبیعی بیشتر است.
از همراهی و رفاقت با آدم شرور بپرهیز، زیرا که او مانند شمشیر برهنه، ظاهرش نیکو و اثرش زشت است.
اعتماد به خدا، بهای هر چیز گران بها است؛ و نردبانی به سوی هر بلندایی.
بدان که از دید خداوند پنهان نیستی، پس بنگر که چگونه هستی!
سه چیـــز است که هــر کس آن را مــراعــات کند، پشیــمان نگـــردد: اجتناب از عجله، مشورت کردن و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری.
عزّت و شخصیّت مؤ من در بی نیازی و طمع نداشتن به مال و زندگی دیگران است.
هرکس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.
هر که به خواستگاری دختر شما آمد و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن بودید با او موافقت کنید و گرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.
چنان چه افراد جاهل ساکت باشند مردم دچار اختلافات و تشنّجات نمی شوند.
بنده حقیقت ایمان را درنمی یابد مگر آن که دین و احکام الهی را در همه جهات بر تمایلات و هواهای نفسانی خود مقدّم دارد و کسی هلاک و بدبخت نمی گردد مگر آن که هواها و خواسته های نفسانی خود را بر احکام إلهی مقدّم نماید.
هر که خود را به وسیله خداوند بی نیاز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هرکه تقوای الهی پیشه کند، خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار می گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.
معنا و مفهوم ادب از نظر مردم، تنها، خوب سخن گفتن است که رکیک و سبک نباشد، ولیکن این نظریّه قابل توجّه نیست تا مادامی که انسان را به خداوند متعال و بهشت نزدیک نگرداند.بنابر این ادب یعنی رعایت احکام و مسائل دین؛ پس با عمل کردن به دستورات الهی و ائمّه اطهار (ع)، ادب خود را آشکار سازید.
در زندگی، صبر را تکیه گاه خود، فقر و تنگ دستی را همنشین خود قرار بده و با هواهای نفسانی مخالفت کن و بدان که هیچگاه از دیدگاه خداوند پنهان و مخفی نخواهی ماند، پس بنگر که چگونه ای.
سه خصلت جلب محبّت می کند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردی در مشکلات آن ها، همراه و همدم شدن با معنویات.
هرکس بر بالین قبر مؤ منی حضور یابد و رو به قبله بنشیند و دست خود را روی قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مبارکه «إنّا انزلناه» را بخواند از شداید و سختیهای صحرای محشر در امان قرار می گیرد.
تاخیر و پس انداختن توبه فریب خوردن است.
به تأخیر انداختن انجام کارها، همواره موجب سرگردانی است.
افزونی نعمت از طرف خدا بریده نمی شود ، مگر شکرگزاری از سوی بندگان بریده شود.
اظهار چیزی پیش از آنکه پایدار شود مایه تباهی آن است.
عالمان، به سبب زیادی جاهلان، غریب اند.
قائم ما همان مهدی است که درغیبتش باید منتظرش شوند، و در ظهورش اطاعتش کنند. او سومی از پسران من است.
چگونه ضایع می شود کسی که خدا عهده دار و سرپرست اوست، چگونه فرار می کند کسی که خدا جوینده اوست، و کسی که توجهش به غیر خدا جلب گردد، خداوند او را به همان شخص واگذار نماید.
کسی که سازش و مدارا با مردم را رها کند، ناراحتی به او روی می آورد.
کسی که بدون علم و دانش کار کند ، خراب کاری اش بیش از اصلاحش خواهد بود.
در ظاهر دوست خدا و در باطن دشمن او مباش.
چهار چیز یاری دهنده انسان در کار است: سلامت، بی نیازی ، دانش و توفیق.
کسی که آگاه به ظلم است و کسی که کمک کننده بر ظلم است و کسی که راضی به ظلم است، هرسه شریکند.
کسی که طالب رضایت خداوند متعال باشد، دشمنی ستمگران، او را زیان و ضرر نمی رساند.
هرکس موقعیّت شناس نباشد جریانات، او را می رباید و هلاک خواهد شد.
سرزنش کردن دیگران، بدون علّت و دلیل، سبب ناراحتی و خشم خواهد گشت، در حالی که رضایت آنان را نیز کسب نخواهد کرد.
هر که کار زشتی را تحسین و تأیید کند، در عقاب آن شریک می باشد.
هرکس بدون تفّکر و اطمینان نسبت به جوانب (هر کاری، خبری، حرکتی و...) مطیع و پذیرای آن شود، خود را در معرض سقوط قرار داده؛ و نتیجه ای جز خشم و عصبانیّت نخواهد داشت.
ادب و اخلاق نیک زینت بخش عقل می باشد، و خوش روئی با افراد، زینت بخش حلم و بردباری است.
امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوق الهی است، هر که آن ها را یاری و اجراء کند مورد نصرت و رحمت خدا قرار می گیرد و هر که آن ها را ترک و رها گرداند مورد خذلان و عِقاب قرار می گیرد.
هرکس رکوع نمازش را به طور کامل و صحیح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد.
انتقاد
هر فرد در طول حیات خود ممکن است بارها توسط دیگران مورد ارزیابی قرار گیرد. برخی از این ارزشیابی ها دارای جنبه های تشویقی و برخی دیگر منتقدانه است. انتقاد از دیگران در صورتی که هوشمندانه انجام گیرد، آثار بسیار مفیدی خواهد داشت، درغیر این صورت ممکن است با واکنش های منفی مختلفی مواجه شود. این رفتار، هنری است که باید آموخت و بدون آگاهی از روش کاربرد آن، زیان بار خواهد بود. انتقاد درست، آن است که ضمن تاکید بر نقاط قوت به نقاط ضعف فرد نیز اشاره کند و با ارایه راهکارهای مناسب برای رفع آن سخن به میان آورد.
پذیرش انتقاد از دیگران بین طبقات مختلف متفاوت است. برای مثال در بیشتر مواقع انتقاد از سوی افراد خانواده قابلیت پذیرش بیشتری در مقایسه با سایرین دارد. به طور معمول ما در برابر قضاوت افراد بیگانه آسیب پذیری بیشتری داریم. برخی از انواع انتقاد عبارتند از:
1) انتقاد سازنده:
این روش در بسیاری موارد می تواند جنبه ای سازنده و مثبت داشته باشد. اگر لحن انتقادکننده دوستانه باشد بیشتر موثر واقع شده و شنونده بدون آنکه مورد حمله قرار گیرد از معایب خود مطلع می شود. بی تردید برای هیچکس خوشایند نیست که بشنود «بد غذا می خورید» و یا «در لباس پوشیدن بدسلیقه هستید.» برای آنکه انتقاد سازنده و موثر باشد منتقد باید مواردی را رعایت کرده و پرسش هایی را مطرح کند که هر یک از آنها در رساندن وی به هدف خود نقش مثبتی ایفا کند. این سئوالات می بایست محتوای اطلاعاتی را که لازم است مبادله شوند در برگیرد. همانگونه که گفتن و چگونه گفتن ارتباط نزدیکی با هم دارند، محتوا و شیوه انتقاد نیز برهم تاثیر گذارند. در تعیین محتوای یک انتقاد باید ابتدا از خود پرسید که از چه رفتاری می خواهیم انتقاد کنیم؟ این روش می تواند بسیار مفید واقع شود، زیرا از بکار بردن جملات کلی و کلمات پوچ و آزاردهنده ای چون «همیشه همین کار را می کنی»، «هیچ وقت به موقع نمی آیی» و جملاتی از این قبیل جلوگیری می شود. هنگامی که انتقاد از رفتار خاصی را با قاطعیت و به طور دقیق مطرح می کنیم، برای انتقاد شونده این امکان را فراهم می سازیم که منظور ما را به درستی درک کند. انتقادی که متوجه رفتار خاصی باشد می تواند منجر به گفتگویی دوجانبه شود تا اینکه به بحثی مبدل شود که حدود آن مشخص نیست.
2) انتقاد غیرمستقیم:
انتقاد می تواند به صورت غیرمستقیم بیان شود. برای مثال اگر طرف مقابل شما خصوصیت بدی داشته باشد، در خلال گفتگو به او بگویید: «به نظر شما آدمهایی که دارای این خصوصیت اخلاقی هستند، غیرقابل تحمل نیستند؟» این شیوه انتقاد باعث می شود که یک حس هوشیاری در وی بیدار شود و وی متوجه شود که دارای چنین مشکلی است. حتما این مثل را شنیده اید که می گوید به در می گویند تا دیوار بشنود. این یک مثال متداول در فرهنگ ما برای ابراز همین موضوع است.
3) انتقاد همراه با تعریف و تمجید:
در این روش ابتدا می توان به تعریف و تمجید ویژگی های ارزشمند فردی که مورد انتقاد است پرداخت. برای مثال «تو دختر خیلی باهوشی هستی.» پس از کاربرد یک مقدمه مناسب نظر انتقادی خود را بیان و سعی کنید آن را در پوششی از سخنان خوب و دلپذیر قرار دهید. البته منظور شما اصلا تملق گویی نیست بلکه نخست خصوصیات خوب او را گوشزد کرده و بعد انتقاد خود را ابراز داشته اید.
4) انتقاد تهاجمی و صریح:
رک بودن نشانه صراحت و صداقت است ولی همیشه برای مخاطب خوش آیند نیست، بخصوص اگر خیلی ناپخته بیان شود. این نوع انتقاد نه تنها هیچ نوع سازندگی در برندارد بلکه شنونده را هم در موضع تدافعی قرار می دهد. بهتر است که انتقاد با بکارگیری یک سیاست درست انجام شود.
5) محکوم کردن:
گاهی به جای انتقاد همراه با راهنمایی، انتقادکننده مخاطب را در یک دادگاه یک طرفه محاکمه و محکوم می کند. او به خود این حق را می دهد که در مورد دیگران اظهارنظر کرده و الگوی فکری خود را به وی تحمیل کند. اینگونه برخوردها نه تنها سازنده نیست، بلکه بسیار نامناسب است.
6) انتقاد دیرتر از موعد:
اینگونه انتقادات، زمانی صورت می گیرد که هیچ کمکی به رفع مشکل نمی کند. به عبارت دیگر زمان برای جلوگیری از خطا وجود ندارد. بر هیچ کس پوشیده نیست که انتقاد در چنین زمانی برای جلوگیری از تکرار اشتباه بوده و اگر تشخیص داده شود که تاثیری در آینده نخواهد داشت، بهتر است هیچگاه ابراز نشود.
شیوه درست انتقاد کردن
رعایت نکات زیر می تواند در زمان انتقاد بسیار یاری دهنده باشد:
- آیا رفتار مورد انتقاد را می توان تغییرداد؟
- آیا شخص مورد انتقاد قرار گرفته علاقه مند به شنیدن آن است؟
- احتمال قبولی طرف انتقاد شونده چقدر است؟
- از انتقاد شونده سئوال کنید; آیا منظور شما را درک کرده است؟
- به فرد انتقاد شونده تفهیم کنید که انتقادتان بازتاب ساده عقیده شماست.
- از انتقاد تحکم آمیز دوری کنید، زیرا اینگونه انتقادها بلافاصله فرد را در موضع دفاعی قرار می دهد.
- سعی کنید انتقاد را به صورت نگرش شخصی خود به موضوع بیان کنید و کوشش کنید او را به شیوه نگرش خود کنجکاو کنید.
- موضوع را طولانی و انتقاد را به سخنرانی تبدیل نکنید زیرا شنونده را خسته و بی حوصله می کند.
- انتقاد را در زمان و مکان مناسب ابراز کنید نه در لحظه ای که طرف مقابل آمادگی شنیدن آن را ندارد. اول صبر کنید تا مخاطب در آرامش و خونسردی قرار گیرد تا ایرادی که از او می گیرید موثر واقع شود.
- با توجه به سطح دانش مخاطب انتقاد را بیان کرده تا برای مخاطب قابل درک باشد. نمی توان از یک روش برای تمامی افراد استفاده کرد.
-وقتی انتقاد می کنید کوشش کنید بدون سو»نیت بوده و فقط به منظور کمک و راهنمایی باشد.
- با مشکلات و احساسات فرد مقابل همدلی کنید.
- بهتر است انتقاد حضوری و بدون واسطه باشد و از انتقاد کردن غیرمستقیم بپرهیزید.
- برای حفظ آبروی اشخاص، از انتقاد و نصیحت کردن فرد در حضور دیگران خودداری کنید.
- چنانچه بخواهید انتقاد شما با واکنش مثبت و سازنده ای همراه باشد، باید نشان دهید نه تنها به آنچه گفته اید متعهد هستید بلکه به رفتار فرد در مقابل انتقاد خودتان نیز ارج می نهید. هرگز در انتقاد، طرف مقابل را با کسی مقایسه نکنید. مقایسه کردن باعث دلگیری مخاطب شده و ممکن است با واکنش های بسیار نامناسبی مواجه شوید. اگر شخصیت و احترام مخاطب در نظر گرفته نشود نه تنها انتقاد موثر واقع نمی شود بلکه می تواند به قطع رابطه منجر شود. انتقاداتی به نتیجه می رسند که بسیار با دقت و هوشمندانه مطرح شوند و مخاطب بدون آنکه آزرده خاطرشود از معایب خود آگاه شود. هیچگاه در انتقاد از دیگران تصور نکنید که آنچه نظر شماست حتما صحیح بوده و می بایستی شنونده بدون چون و چرا آن را بپذیرد.
- انتقاد از همکاران
رقابت در تمامی سطوح هر سازمانی وجود دارد. یکی از علل آن دستیابی به امتیازات بیشتر در مقایسه با همکاران دیگر است. این امتیازات به صورت های گرفتن پاداش، ارتقای شغلی و...می باشد. به طور کلی هر فردی با سه سطح در یک سازمان ارتباط دارد: سطوح زیردست، همکاران هم ردیف و همکاران سطوح بالاتر. آنچه بسیار حائز اهمیت است آنست که بدانیم در هر سطحی چگونه انتقادات خود را بیان کنیم. اگر بخواهیم از یک روش برای انتقاد از افراد مختلف استفاده کنیم، یک اشتباه بزرگ مرتکب شده ایم و چنین شیوه ای دارای نتایجی بسیار ناگوار است. در بسیاری از سازمان ها دیده شده افرادی که به طور کلی از دیگران به ویژه از افراد مافوق خود انتقاد می کنند مورد بی مهری قرار گرفته و در گرفتن امتیازات و رتبه ها همیشه با مشکلات متعددی مواجه می شوند. بررسی روش های انتقاد بسیار پیچیده و دارای نکات فراوانی است. انتقاد صحیح، داروی تلخ ولی مفیدی است که زمانی موثر خواهد بود که به موقع و درست تجویز شود، در غیر این صورت نه تنها باعث بهبودی نمی شود بلکه منجر به تشدید بیماری خواهد شد.
آثار علمى صادق آل محمد (علیهم السلام)
1 - نامه امام به نجاشى والى اهواز که به نام رساله عبد الله بن نجاشى شهرت دارد.
نجاشى مؤلف رجال گوید که وى به جز این رساله، تصنیف دیگرى از امام صادق (ع) ندیده است. اما مىتوان نظر نجاشى را چنین توجیه کرد که این تنها اثرى است که به دست امام صادق (ع) تدوین شده و باقى آثار از جمله چیزهایى است که توسط راویان آن حضرت جمع آورى شده است.
2 - رسالهاى از آن حضرت که صدوق در کتاب خصال آن را ذکر کرده و سندش را از اعمش به امام صادق رسانیده است.
این نامه حاوى احکام اسلامى از قبیل وضو و غسل و انواع آنها و نماز و اقسام آن و زکات، زکات مال و زکات فطره، و حیض و صیام و حج و جهاد و نکاح و طلاق، صلوات بر پیامبر (ص) و دوستى اولیاى خدا و برائت از دشمنان خدا و نیکى به پدر و مادر و حکم متعه ازدواج و حج و احکام اولاد و کردار بندگان و جبر و تفویض و حکم کودکان و عصمت پیامبران و ائمه و مخلوق بودن قرآن و وجوب امر به معروف و نهى از منکر و معناى ایمان و عذاب قبر و بعث و تکبیر در عید فطر و قربان و احکام زنى که وضع حمل کرده و احکام خوردنیها و نوشیدنیها و صید ماهى و قربانى و گناهان کبیره و مسائلى از این قبیل، مىباشد.
3 - کتابى در توحید که به خاطر نام روایتگر آن توحید مفضل نام دارد.
این کتاب در رد دهریون و اثبات خداوند جزو بهترین کتابها به شمار مىرود و تمام آن در ضمن بحار الانوار موجود است. همچنین این کتاب به صورت جداگانه با چاپ سنگى در مصر به چاپ رسیده است. و بنابر آنچه در مجله المقتبس خواندهام این کتاب در استانبول هم به چاپ رسیده که هنوز آن را ندیدهام.
4 - کتاب اهلیلجة
این کتاب هم به وسیله مفضل بن عمر روایتشده و در ضمن بحار الانوار موجود است. در مقدمه بحار آمده است که سیاق کتابهاى توحید (مفضل) و اهلیلجة بر صحت آنها دلالت دارد.
سید على بن طاوس در کشف المحجة لثمرة المهجه در آنجا که فرزندش را سفارش مىکند، گوید: به کتاب مفضل بن عمر که امام صادق (ع) آن را بر وى املا فرموده بنگر که درباره آثار و پدیدههایى است که خداوند آفریده است. و نیز کتاب اهلیلجة را بخوان که کتاب بس پرارزشى است.
اما در فهرست ابن ندیم آمده است: نویسنده کتاب اهلیلجة معلوم نیست و گویند آن را امام صادق (ع) نوشته است اما این محال است. اما ابن ندیم درباره علت محال بودن این امر هیچ دلیلى نیاورده است.
5 - کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة که منسوب به امام صادق (ع) است.
این کتاب همراه با کتاب جامع الاخبار چاپ شده است. اما مجلسى در مقدمه بحار درباره آن گفته است: در این کتاب مطالبى آمده که خواننده خردمند و مطلع را با تردید مواجه مىکند. اسلوب این کتاب شبیه دیگر سخنان و آثار ائمه (ع) نیست و الله یعلم. مؤلف کتاب وسایل در پایان کتاب هدایة گوید: از جمله کتابهایى که بر ما ثابت است که قابل اعتماد نیست و از آنها نقل نکردیم کتاب مصباح الشریعة منسوب به امام صادق (ع) است. زیرا سند آن ثابتشده نیست و در آن سخنانى آمده که مخالف با تواتر است.
صاحب ریاض العلما نیز به هنگام ذکر کتابهاى مجهول و ناشناخته مىنویسد: مصباح الشریعة در اخبار و مواعظ کتابى معروف و متداول است. . . . بلکه این کتاب از تالیفات یکى از صوفیان است. اما ابن طاوس و ظاهر عبارت سید على بن طاوس در کتاب امان الاحظار نشان مىدهد که وى بر این کتاب اعتماد داشته است. زیرا در آنجا مىگوید: از جمله کتابهایى که باید با مسافر همراه باشد کتاب اهلیلجة است. این کتاب حاوى مناظره امام صادق (ع) با طبیبى هندى است که درباره شناختخداوند جل جلاله به طرزى عجیب و بدیهى استدلال شده به طورى که آن طبیب هندى پس از این مناظره به الوهیت و یگانگى خداوند اقرار کرده است. همچنین کتاب مفضل بن عمر که از امام صادق (ع) روایت کرده و در زمینه وجوه حکمت در خلقت گیتى و آشکار کردن اسرار آن است، باید همراه مسافر باشد. این کتاب در نوع خود بسیار شگفتآور است. و نیز کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة از امام صادق (ع) باید با مسافر باشد. این کتاب درباره سلوک به سوى خداوند و توجه به او و دستیابى به اسرارى که در آن نهفته است، بس لطیف و گرانقدر است.
کفعمى در مجموع الغرائب روایات بسیارى را با لفظ قال الصادق از مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة نقل کرده است. شهید ثانى در کشف الریبة و نیز در منیة المرید و مسکن الفواد و اسرار الصلاة روایاتى از مصباح الشریعة نقل کرده و آنها را قاطعانه به امام صادق (ع) نسبت داده و در پایان برخى از آنها آورده است: آنچه گفته شد تماما از کلام امام صادق (ع) بود. سید حسین قزوینى در کتاب جامع الشرایع، به هنگام ذکر مآخذ کتاب، گوید: مصباح الشریعة به شهادت شارح فاضل شهید ثانى و سید بن طاوس و مولانا محسن کاشانى و عدهاى دیگر منسوب به امام صادق (ع) است. بنابراین، پس از تایید اینان جایى براى تشکیک و تردید در این کتاب باقى نمىماند.
6 - رساله آن حضرت خطاب به یارانش.
کلینى این رساله را در آغاز روضة کافى به سند خود از اسماعیل بن جابر از ابو عبد الله (ع) نقل کرده است: امام صادق (ع) این رساله را براى اصحاب خود مرقوم داشت و به آنها دستور داد که آن را به یکدیگر درس دهند و در آن نظر کنند و آن را فراموش نکنند و بدان عمل کنند. اصحاب نیز این رساله را در جایگاه عبادت خود در خانههاشان گذارده بودند و چون از کار فراغ مىیافتند آن را مىخواندند.
کلینى در همان کتاب به سند خود از اسماعیل بن مخلد سراج نقل کرده که گفت: این نامه از طرف امام صادق (ع) خطاب به اصحابش ابلاغ گردید، آغاز این نامه چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد، از پروردگارتان عافیت طلب کنید». آنگاه تمام نامه را ذکر کرده است. همچنین قسمتى از آغاز این نامه در تحف العقول تحت عنوان رساله امام به گروهى از پیروان و یارانش، ذکر شده است.
7 - رساله امام به پیروان شیوه راى و قیاس.
8 - رساله آن حضرت درباره غنایم و وجوب خمس در آنها.
در تحف العقول این قسمت و تا بخش شانزدهم از این رساله، نقل شده است.
9 - سفارش امام صادق (ع) به عبد الله بن جندب.
10 - سفارش آن حضرت به ابو جعفر محمد بن نعمان احول.
11 - رسالهاى که برخى از شیعیان آن را نثر الدرر نامیدهاند.
12 - سخنان آن حضرت در وصف محبت اهل بیت و توحید و ایمان و اسلام و کفر و فسق.
13 - رساله آن حضرت درباره وجوه معیشت و کسب و کار بندگان و وجوه اخراج اموال.
امام (ع) این نامه را در پاسخ کسى که از وى درباره جهات معیشتبندگان که در آنها کسب و کار و معامله بین یکدیگر انجام مىدهند و نیز وجوه نفقات پرسیده بود، نوشت.
14 - رساله آن حضرت در احتجاج بر صوفیه که آن حضرت را از طلب رزق و روزى نهى مىکردند.
15 - گفتار آن حضرت درباره خلقت انسان و ترکیب او.
16 - کلمات قصار آن حضرت.
ما برگزیدهاى از این سخنان را که در تحف العقول نقل شده، در بخش حکم و آداب آن حضرت ذکر خواهیم کرد. در این باره، کتابهاى دیگرى از امام صادق (ع) موجود است که اصحاب آن حضرت بر اساس آنچه که از وى روایتشده، گرد آوردهاند. از این رو منتسب ساختن کتب مزبور به امام صادق (ع) صحیح به نظر مىرسد. چرا که املا خود یکى از طرق تالیف است. نجاشى در کتاب خود، نام پنج کتاب از این قبیل را یاد مىکند و نحوه دستیابى خود را بدانها تذکر مىدهد. البته بعید نیست که برخى از کتابهایى که نجاشى نام برده با آنچه قبلا یاد شد، تداخل پیدا کند. این کتابها عبارتند از:
الف: نسخهاى که نجاشى به هنگام ذکر زندگانى محمد بن میمون زعفرانى از آن یاد کرده است. وى درباره محمد بن میمون گوید: او از اهل سنت است و فقط یک روایت از امام صادق (ع) نقل کرده است.
ب. روایتى که فضیل بن عیاض از امام صادق (ع) نقل کرده است. نجاشى در شرح زندگانى فضیل گوید: او از مردم بصره و از ثقات اهل سنتبود و از امام صادق (ع) یک روایت نقل کرده است.
ج. نسخهاى که عبد الله بن ابى اویس بن مالک بن عامر اصبحى همپیمان بنى تمیم بن مرة بن ابو اویس، از آن حضرت نقل کرده است. نجاشى درباره او گوید: او نسخهاى از امام جعفر بن محمد (ع) روایت کرده است.
د. نسخهاى که ابراهیم بن رجاء شیبانى نقل کرده است. نجاشى گوید: وى از امام جعفر صادق (ع) نسخهاى روایت کرده است.
ه. نسخهاى که سفیان بن عینیة بن ابى عمران هلالى نقل کرده است. نجاشى گوید: او نسخهاى از امام جعفر بن محمد روایت کرده است.
و. کتابى که جعفر بن بشیر بجلى روایت کرده است. شیخ طوسى در الفهرست گوید: جعفر کتابى دارد که منسوب به امام صادق (ع) به روایت على بن موسى الرضا (ع) مىباشد.
ز. مجموعه رسایل آن حضرت که جابر بن حیان کوفى آن را روایت کرده است. یافعى در کتاب مرآة الجنان گوید: امام صادق (ع) در علوم یکتاشناسى و غیر آن سخنان ارزشمندى دارد. و شاگرد او، جابر بن حیان، کتابى در هزار برگ تالیف کرده که رسایل آن حضرت را که حدود پانصد رساله است، در برمىگیرد.
نگارنده: هیچیک از بزرگان شیعه، که درباره رجال شیعه و اصحاب ائمه کتابها نوشتهاند مانند شیخ طوسى و نجاشى و معاصران و پیشینیان و متاخران از آنها، درباره اینکه جابر بن حیان از شاگردان یا اصحاب امام صادق (ع) بوده است، سخنى نگفتهاند. حال آنکه اینان در مذهب خود از دیگران آگاهتر هستند. البته در فهرست ابن ندیم گفته شده است: شیعیان گویند که جابر بن حیان یکى از بزرگان شیعه و ابواب آنان بوده است. ابن ندیم در ادامه گوید: «شیعیان گمان مىکنند که جابر از اصحاب امام صادق (ع) بوده است. . . و سپس گفته است: جابر کتابهایى در مذاهب شیعه دارد که آنها را در جاى خود یاد خواهم کرد». البته تفصیل مطلب به هنگام شرح زندگانى جابر نقل خواهد شد. این مطلبى بود که ما در آغاز آن را نوشته بودیم، اما بعدا بر ما ثابتشد که جابر بن حیان در زمره شاگردان امام صادق (ع) جاى داشته است.
ک. تقسیم الرؤیا، در کشف الظنون است که تقسیم الرؤیا از تالیفات امام جعفر صادق (ع) است. در الذریعة آمده است که ما سندى مبنى بر این که این کتاب به کس دیگرى جز امام صادق (ع) منسوب باشد پیدا نکردیم. اما ظاهرا مىتوان گفت که این کتاب تالیف یکى از شیعیان به استناد روایات امام صادق (ع) است.
آنچه گفته شد مربوط به کتابهایى بود که تا کنون تدوین گردیده و به نامهاى خاصى شناخته شده است. وگرنه آنچه دانشمندان از آن حضرت در شاخههاى گوناگون علمى همچون کلام و توحید و سایر اصول دین و فقه و اصول فقه و طب و مناظره و حکمت و موعظه و آداب و غیره نقل کردند، آن چنان فراوان و بسیار است که نمىتوان آنها را برشمرد. و براى آگاهى از آنها باید به کتابهاى حدیثى که متکفل جمعآورى سخنان آن حضرت شدهاند، رجوع کرد.
1. مرحوم قطب الدّین راوندى روایت کرده است :
روزى از امام جعفر صادق علیه السلام سؤ ال کردند: روزگار خود را چگونه سپرى مى فرمائى ؟
حضرد در جواب فرمود: عمر خویش را بر چهار پایه و رکن اساسى سپرى مى نمایم :
مى دانم آنچه که روزى براى من مقدّر شده است ، به من خواهد رسید و نصیب دیگرى نمى گردد.
مى دانم داراى وظائف و مسئولیّت هائى هستم ، که غیر از خودم کسى توان انجام آن ها را ندارد.
مى دانم مرا مرگ در مى یابد و ناگهان بدون خبر قبلى مرا مى رباید؛ پس باید هر لحظه آماده مرگ باشم .
و مى دانم خداى متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و باید مواظب اعمال و حرکات خود باشم .(631)
2. در روایات متعدّدى وارد شده است :
هرگاه که امام جعفر صادق علیه السلام در باغستان و مزرعه ، بیل در دست داشته و مشغول کشاورزى و کارگرى مى بود؛ و اصحاب و دوستان ، حضرت را با آن حالت مشاهده مى کردند، عرضه مى داشتند: یاابن رسول اللّه ! چرا در این موقعیت خود را به زحمت انداخته اید؟!
اجازه فرمائید تا ما کمک کنیم و شما استراحت نمائید؟
حضرت در جواب مى فرمود: مرا به حال خود وا گذارید، من علاقه مندم که خداوند مرا در حالتى مشاهده نماید که با دست خود زحمت مى کشم و کار مى کنم و جسم خود را براى بدست آوردن روزى حلال به زحمت و مشقّت انداخته ام .(2)
3. بعضى از بزرگان همانند مرحوم إ ربلى حکایت کرده اند:
روزى مگسى بر صورت منصور دوانیقى نشست و منصور با دست خود آن را دور ساخت ، مگس بار دیگر برگشت و بر همان جاى اوّل نشست و باز منصور آن را دور کرد.
و این کار چند مرتبه تکرار شد تا آن که منصور به خشم آمد، در همان حال ، امام جعفر صادق علیه السلام وارد شد.
منصور گفت : یاابن رسول اللّه ! خداوند متعال براى چه مگس را آفریده است ؟
حضرت در پاسخ فرمود: براى آن که به وسیله آن ، جبّاران را ذلیل و متواضع گرداند.(3)
4. مرحوم نراقى در کتاب ارزشمند خود آورده است :
شخصى نزد امام جعفر صادق علیه السلام حضور یافت ؛ و عرضه داشت : یاابن رسول اللّه ! پدرم پیر و ضعیف گشته است به طورى که همانند بچّه کوچک باید در خدمت او باشم ؛ و نیز او را براى قضاء حاجت بغل مى کنم .
حضرت فرمود: چنانچه توان داشته باشى باید این کار را ادامه دهى ؛ و نیز باید با کمال ملاطفت و مهربانى برایش لقمه بگیرى و دهانش بگذارى .
و انجام این امور فرداى قیامت ، راه ورود به بهشت را برایت آسان مى گرداند.(4)
5. صفوان جمّال حکاین کند:
روزى در خدمت آن حضرت بودم ، که فرمود: اى صفوان ! آیا تعداد سفیران و پیامبرانى را که خداوند متعال براى هدایت بندگان ؛ مبعوث گردانیده است ، مى دانى ؟
عرض کردم : خیر، نمى دانم .
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر بر انگیخت و به همان تعداد نیز وصىّ و جانشین منصوب و معرّفى کرده ، که تمامى آن ها اهل صدق حدیث و اداى امانت و زاهد در امور دنیا بوده اند.
سپس حضرت در ادامه فرمایش خود افزود: خداوند متعال پیغمبرى بهتر و با فضیلت تر از حضرت محمّد مصطفى صلى الله علیه و آله نفرستاد.
و نیز جانشینى بهتر و با فضیلت تر از جانشین آن بزرگوار یعنى ؛ حضرت امیرالمؤ منین امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام معرّفى نکرده است .(5)
1- مستدرک الوسائل : ج 12، ص 172، ح 15.
2- کافى : ج 5، ص 76، بحارالا نوار: ج 47، ص 57، وافى : ج 17، ص 30 و 36.
3- کشف الغمّة : ج 2، ص 373.
4- جامع السّعادات : ج 2، ص 265.
5- بحارالا نوار: ج 16، ص 352، به نقل از اختصاص شیخ مفید.