زندگینامه امام جعفر صادق(ع)
امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الاول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و کلینى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. لکن ابن طلحه روایت نخست را صحیح تر مىداند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان که ذراع براى ما نقل کرده، روایت نخست، سال 80 هجرى، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با این حساب مىتوان عمر آن حضرت را 68 یا 65 سال گفت که از این مقدار 12 سال و چند روزى و یا 15 سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و 19 سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار مىآید و نیز بقیه مدتى است که سلطنت هشام بن عبد الملک، و خلافت ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید عبد الملک، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.
کنیه مادر امام (ع) را ام فروه گفته اند. برخى نیز کنیه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قریبه یا فاطمه ذکر کردهاند.
کنیه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و این کنیه از دیگر کنیه هاى وى معروفتر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گوید: برخى کنیه آن حضرت را ابو اسماعیل دانسته اند. ابن شهر آشوب نیز در کتاب مناقب مىگوید: آن حضرت مکنى به ابو عبد الله و ابو اسماعیل و کنیه خاص وى ابو موسى بوده است.
لقب امام صادق (ع)
آن حضرت القاب چندى داشت که مشهورترین آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا که وى در بیان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.
فضایل امام جعفر صادق (ع)
مناقب آن حضرت بسیار است که به اقتصار از آنها یاد مىکنیم. فضایل امام صادق بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیة شریفة: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق تعالی است.
شیخ مفید در ارشاد مىنویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده اند به اندازه اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده اند از دیگران سود نبرده اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مىرسد.
بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است: “شیعه جعفری”. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:
یکی اینکه از دیگر ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه محسوب می شود (148 – 83 هجری) ، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است، شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائد الوصف سرزمین اسلامی و مواجهه اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق، فقه، تفسیر و … صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.
امام و فقه اسلامی
ـ فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند.
ـ در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.
ـ حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.
آثار امام صادق (ع)
غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا املای امام (ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منصوب است و قطعی الصدور نیست.
1- از آثار مکتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی) است. نجاشی صاحب رجال معتقد است که تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته اند همین اثر است.
2- رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام .
3- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام (ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.
4- کتاب الاهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.
5- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق (ع) و بعضی از محققان شیعه از جمله مجلسی، صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما، صدور آن را از ناحیه حضرت رد کرده اند.
6- رساله ای از امام (ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.
7- رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.
8- بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام (ع) نقل کرده است.
9- کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.
10- چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم (ع) سفیان شوری، عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری، که در حلیه الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده است.
# همچنین ادعیه امام صادق (علیه السلام) (الصحیفة الصادقیة و الصادصیة الجامعة) : مجموعه ادعیه معتبره ای است که از دو امام بزرگوار پنجم و ششم (علیهماالسلام) در کتب روایی شیعه وارد شده و دانشگاه امام صادق (ع) آن را به مناسبت بیستمین سالگرد تاسیس دانشگاه همزمان با میلاد مسعود نبی اکرم اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) منتشر کرده است.
سیره امام صادق (علیه السلام) در رفتار با اصحاب
دوران 34 ساله امامت امامجعفرصادق (علیهالسلام) فرصتی طلایی بود تا تشنهکامانِ معارفِ نابِ الهی را از سرچشمه زلال وحی سیراب سازد و در این خلال، برخوردهای آن حضرت با گروههای دگر اندیش سازنده و آموزنده بود. هنگامی که مفضل علیه زندیقی، عتابآمیز صحبت کرد، آن زندیق نتوانست تعجب خود را پنهان کند و گفت گمان نمیبرم شما از حلقه شاگردان جعفر صادق باشید چه اینکه ایشان رفتاری بس ملایمتر و خوشایندتر از این جوش و خروش شما دارد. «عنوان بصری» میگوید، من از محضر مالکبنانس دانش فرا میگرفتم و بنا را بر آن گذاشتم که از محضر جعفربنمحمد(علیهالسلام) نیز دانش فرا بگیرم و بعد از اجازه بر او وارد شدم و گفتم: السلام علی الشریف و او در جوابم فرمود: أدخل علی برکة اللّه!
آن حضرت که با زنادقه و مخالفان این نوع برخورد کریمانه را دارد، به یقین با اصحاب و شاگردان خاص خویش، رفتاری والاتر از این خواهد داشت. او سالها بر کرسی درس و منبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قرار گرفت و هزاران شاگرد را در مکتب خود تربیت کرد.
سلوک علمی امامصادق (علیهالسلام) طی این سیوچند سال، برخورد شایسته یک استاد را با شاگردان خود به زیباترین وجه ترسیم میکند و ما در این مجال کوتاه به چند عنوان مختصر اشاره میکنیم:
تاریخ پربار زندگی امامصادق (علیهالسلام) نشان میدهد که آن حضرت، چه در حضور و چه در غیاب یاران و شاگردان شایسته خود، نسبت به آنان، تعبیرات زیبایی دارد که نشانگر تشویقِ آنها و احترام به آنان است. نمونه چند رفتار احترامآمیز آن حضرت در حق شاگردان ایشان، ذکر میشود.
ابان میگوید: از پدرم شنیدم که میگفت: به اتفاق پدرم ابان تغلب خدمت امامصادق (علیهالسلام) رسیدیم. همینکه نگاه امام به پدرم افتاد، دستور داد بالش برای پدرم نهادند و با پدرم مصافحه و معانقه کرد و به او خوشامد گفت.2
هر گاه امام فضیل بن یسار را میدید میفرمود: هر کس که دوست دارد به سوی مردی از اهل بهشت نظر کند به فضیل نگاه کند. و میفرمود: فضیل از اصحاب پدر من است و من دوست میدارم کسی را که دوست بدارد یاران پدرش را.3
امام (علیهالسلام) نسبت به هشامبنمحمدالسائبالکلبی بسیار عنایت داشت بهگونهای که هر گاه بر حضرت وارد میشد، امامصادق (علیهالسلام) او را نزد خود مینشاند و با او با گشادهرویی و نشاط سخن میگفت.4
بکیر بناعین در ایام حج بر امامصادق (علیهالسلام) وارد شد، حضرت سراغ حمران را از او گرفت، بکیر گفت: امسال نتوانست به حج بیاید؛ با آنکه شوق زیادی داشت که به حضور شما نیز شرفیاب شود، اما به شما سلام رساند. حضرت فرمود: بر تو و او، سلام باد... حمرانْ مؤمن و از اهل بهشت است.5
هشام آنچنان نزد امام موقعیت ممتازی داشت که گاهی بزرگان دیگر بر او رشک میبردند. در منی حضرت صادق(علیهالسلام) و افرادی چون حمران، قیس، صر و یونس و... حضور داشتند که هشام بر آنها وارد شد، امامصادق(علیهالسلام) او را بر همگان مقدّم داشت. حضرت دریافت که احترام به هشام بر حضار گران آمده است؛ لذا فرمود: هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده6.
منظور از انس با شاگردان، مراوده، دیدوبازدید و شرکت در مجالس آنها است. بهاین معنی که آن حضرت دیدار با ایشان را دوست میداشته و دوری آنان باعث دلتنگی حضرت میشده است.
غبسه میگوید: از امامصادق(علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: من از دست مردم مدینه و تنهایی خودم به خدا شکایت میکنم تا اینکه شما بر ما وارد شوید و از ورود شما شادمان میشوم و ای کاش این طاغیه ـ منصور دوانیقی ـ مرا آزاد میگذاشت که خانهای بگیرم و در آن سکونت کنم و شما را نیز همراه خود در آن جای دهم.7 و یا خطاب به ابوحمزه میگفت: إنّی لأستریح اذا رأیتک8 ای ابوحمزه از دیدار شما آرام میشوم. و یا زمانی که عقبةبنخالد، معلیبنخنیس و عثمان بن عمران بر حضرت امامصادق (علیهالسلام) وارد شدند، حضرت فرمود: خوش آمدید، خوش آمدید؛ ای کسانی که ما را دوست دارند و ما آنها را دوست داریم. و سپس فرمود: جَعلکم اللّه مَعَنا فی الدُّنیا و آلاخرة.9
گاهی اصحاب و شاگردان امامصادق(علیهالسلام) در محضر شریف آن امام همام، لب به سخن نمیگشودند؛ نخست به این دلیل که هیبت معنوی امام جرأت سخن گفتن در محضر ایشان را از حاضرین سلب میکرد، دیگر اینکه سخن گفتن در محضر ایشان را نوعی خلاف نزاکت به حساب میآوردند. در چنین اوضاع و احوالی حضرت خودش دستور به مناظره میدادند و راضی نمیشدند که هیبت ایشان و ادب دوستان، از کسی سلب جرأت نماید. لذا در محفلی که مناظره و گفتگو بود، دیدند حمران بن اعین ساکت است. حضرت سؤال کردند که چرا سخن نمیگویی؟ حمران گفت: سرور من، سوگند یاده کردهام که در مجلسی که شما حضور دارید به خود اجازه سخن گفتن ندهم. حضرت فرمودند: من به تو اجازه دادم، حال سخن بگو.10
همه شاگردان آن حضرت در راه حفظ آثار اهلبیت (علیهمالسلام) اهتمام میورزیدند، اما برخی از آنها نقش بیشتری داشتند و درست به همین دلیل، امام بر خود لازم دیده است که از تلاشهای برجسته و صادقانه آنها قدردانی نماید. درباره زراره فرمود: «رحم الله زرارة بن اعین، لو لا زراره لاندرست آثار النبوة و احادیث ابی؛11 خدا رحمت کند زرارة را که اگر تلاشهای او نبود آثار نبوت و احادیث پدرم تباه میشد». و در حق زرارة و محمد بن مسلم و برید بن معاویة و لیث بختری فرمود: اینان از نجبا هستند و از امنای الهی به شمار میآیند، حلال و حرام خدا را میدانند و اگر اینان نبود آثار نبوت تباه میشد.12
جلوه دیگر تقدیر از تلاشهای علمی؛ ارجاع مردم به شاگردان خود است که در سیره عملی امام صادق بارها دیده شده است؛
ـ به فیض بن مختار فرمود، هر وقت خواستی بر احادیث ما آگاهی یابی، سراغ آن شخص را بگیر. و با دست مبارک به زرارة بن اعین اشاره فرمود.13
ـ مردی از شام برای بحث و گفتگو نزد حضرت آمده بود، ایشان آن شخص را به حمران ارجاع داد، آن شخص گفت، من برای مناظره با شخص شما آمدهام نه حمران، حضرت فرمود، اگر بر ایشان ظفر یافتی، گویا بر من غالب شدهای. بعد از ختم مناظره، حضرت از مرد شامی سؤال کرد که حمران را چگونه یافتی؟ گفت: بسیار حاذق و ماهر بود. هر آنچه که پرسیدم، بهخوبی جواب گفت.14
ـ عبدالله بن یعفور میگوید: از حضرت سؤال کردم که گاهی سؤالی پیش میآید و ما به شما دسترسی نداریم، در اینگونه مواقع چه کنیم؟ حضرت فرمود: چرا نزد محمد بن مسلم نمیروی، زیرا که او از پدرم علم و دانش فراگرفته و نزد او موجه بوده است.
انسان غیرمعصوم هرچه دانش داشته باشد و تلاشهای علمی صادقانه صورت داده باشد باز هم بینیاز از منبع فیض نیست که هر از گاهی رو بهسوی او آورد و نقاط قوت خود را از زبان او بشنود و بر ضعفهای خود وقوف یابد تا در صدد رفع آنها برآید. حضرت امامصادق(علیهالسلام) با هدف توانمندساختن شاگردان، نقاط ضعف و قوت آنان را گوشزد میکرد. به حمران میگفت: در بحث، سخنی را دنبال میکنی و به نتیجه میرسانی. به هشام بن سالم فرمود: میخواهی بحث را دنبال کنی و به نتیجه برسانی اما توانایی نداری. به احول فرمود: در بحث و مناظره قیاس بسیار میآوری و باطل را به باطل جواب میدهی. به قیس فرمود: در گفتگو به حق نزدیک میشوی اما از اخبار و احادیث نبوی فاصله میگیری و حق را به باطل میآمیزی، اما بدان که سخن حق هر چند کم باشد تو را از باطل، بسیار بینیاز خواهد کرد. به هشام بنحکم فرمود: تو در بحث پیش میروی همینکه میخواهی به زمین بخوری دوباره پرواز میکنی و کسی همانند تو باید با مردم سخن بگوید. از لغزش بپرهیز که امداد و شفاعتْ یاریگر تو خواهد بود.15
کسانی از کوفه به محضر شریف حضرت رسیدند و از کسانی چون برید و زرارة و محمد بن مسلم عیبجویی کردند، حضرت به آنها فرمود: ای گروه عیبجو و هرکس که همفکر شما ماست! خدا روح شما را پاک نگرداند. شما از کسانی عیب میگویید که امین خدا بر حلال و حرام دین شما هستند. آنان ستارگان شیعیانم هستند، چه زنده باشند چه مرده. اینان یاد پدرم را زنده کردهاند. راوی میگوید: سپس حضرت از شدت ناراحتی گریه کردند و آنگاه اضافه کردند: آنان کسانی هستند که مشمول صلوات و رحمت خداوند میباشند، چه زنده باشند و چه مرده و آنان «برید عجل»، «زرارة»، «ابوبصیر» و «محمدبنمسلم» هستند.16
زمانی که خبر رحلت ابان بن تغلب به حضرت رسید، بر او رحمت فرستاد و سوگند یاد کرد که مرگ ابان دل مرا به درد آورده است.17 در فوت یونس بن ضبیان فرمود: رحمه الله و بنی له بیتا فیالجنة کان والله مأمونا علیالحدیث.18
عبدالملکبناعین شیبانی کوفی، یکی از یاران باوفا و از شاگردان امامصادق (علیهالسلام) بود که در نزد امام قرب و احترام فراوان داشت. ایشان در مدینه از دنیا رفت، حضرت در حق ایشان دعا کرد: خدایا! او را در روز قیامت جزو ثقل محمد (صلیاللهعلیهوآله) قرار ده، چه اینکه او در نزد ما از بهترین بندگانت بود. سپس با جمعی دیگر به زیارت قبر او رفت و در کنار تربتش بر او رحمت فرستاد.19
1ـ جواد فاضل، معصوم هفتم و هشتم، ص 94.
2ـ رجال نجاشی، ص 8.
3ـ سفینة البحار، ج 2، ص 370.
4ـ منتهی الامال، ج 2، ص 179.
5ـ اختصاص مفید، ص 192.
6ـ سفینة البحار، ج 2، ص 719.
7ـ همان، ص 21.
8ـ شاگردان مکتب ائمه، ص 100.
9ـ تنقیح المقال، ج 2، ص 247.
10ـ سفینةالبحار، ج 1، ص 334.
11ـ اختصاص مفید، ص 61.
12ـ تنقیح المقال، ج 1، ص 165.
13ـ منتهی الامال، ج 2، ص 171.
14ـ همان، ص 170.
15ـ ارشاد مفید، ص 262.
16ـ تنقیح المقال، ج 1، ص 165.
17ـ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 25.
18ـ منتهی الامال، ج 2، ص 180.
19ـ جامع الرواة، ج 1، ص 519.
زندگینامه امام جعفر صادق (ع) نام: جعفر بن محمد . کنیه: ابوعبدالله، ابواسماعیل و ابوموسى. القاب: صادق، فاضل، صابر، طاهر، قائم، کافل و منجى. مشهورترین لقب آن حضرت «صادق» است. این لقب به خاطر صدق گفتار آن حضرت و تمایز از جعفر کذاب، که در عصر امام زمان (ع) ادعاى امامت کرده بود، به آن حضرت داده شد. منصب: معصوم هشتم و امام ششم شیعیان. تاریخ ولادت: هفدهم ربیعالاول سال 80 هجرى. برخى مورخان، تاریخ تولد آن حضرت را اول رجب سال 80 هجرى و برخى دیگر سال 83 هجرى دانستهاند؛اما قول اول مشهور است و این روز مطابق است با روز ولادت پیامبر اکرم (ص). محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى). نسب پدرى : امام محمد باقر بن على بن حسین بن على بن ابىطالب (ع). نام مادر: فاطمه، مکنّى بهام فَروه بنت قاسم بن محمد بن ابى بکر. ام فَروه، که فرزندزاده جناب محمد بن ابى بکر بود، مقام والایى در بین زنان زمان خویش داشت. امام صادق (ع) درباره شأن او فرمود: مادرم از جمله زنانى بود که ایمان آورد و تقوا پیشه کرد و نیکوکارى نمود، و خدا نیکوکاران را دوست دارد. این زن از تربیتشدگان مکتب امام زینالعابدین (ع) و امام محمد باقر (ع) است. مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام محمد باقر (ع) در هفتم ذىحجه سال114 هجرى تا 25 شوال سال 148 هجرى، به مدت 34 سال. تاریخ و سبب شهادت: 25 شوال سال 148 هجرى، در سن 65 سالگى، به وسیله زهرى که منصور دوانیقى به آن حضرت خورانید. برخى تاریخ شهادت آن حضرت را نیمه رجب سال 148 هجرى دانستهاند. محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه مشرفه، در جوار قبر پدر و جدش و امامحسن مجتبى (ع) (در عربستان سعودى کنونى). همسران: 1. فاطمه بنت حسین. 2. ام حمیده (حمیده مصفاة). و چند ام ولد دیگر. فرزندان: 1. امام موسى کاظم (ع). 2. اسماعیل. 3. عبدالله. 4. محمد دیباج. 5. اسحاق. 6. على عریضى. 7.عباس. 8. ام فروه. 9. فاطمه. 10. اسماء. اصحاب ویاران : تعداد راویان و اصحاب امام صادق (ع) بیش از چهار هزار نفر است که از محضر آن حضرت بهرهمند شده و در جهان اسلام به انتشار علوم اهل بیت(ع) پرداختند. در این جا به نام برخى از بزرگان اصحاب و راویان آن حضرت اشاره مىگردد:
زمامداران معاصر: امام صادق (ع) که معاصر دو سلسله بنى امیه و بنى عباس بود، از هر دوى آنها سختىها و آزارها و بىمهرىهاى فراوانى دید؛ اما چون آن حضرت در انتهاى دوران خلافت امویان و ابتداى خلافت عباسیان مىزیست، از فترت به وجود آمده در زمان انتقال خلافت از خاندان غاصبى به خاندان غاصب دیگر، زمینه ترویج و تبلیغ مکتب اهل بیت(ع) را مناسب دید و از این فرصت پیش آمده، بیشترین بهره را نصیب اسلام و مسلمانان کرد. آن حضرت، با تشکیل حوزه علمیه و تعلیم و تربیت شاگردان مبرزى چون هشام، زراره و محمد بن مسلم، تحوّل شگرفى در جهان اسلام و مذهب شیعه پدید آورد. به همین جهت به شیعیانِ امامىِ اثنا عشرى، شیعه جعفرى نیز گفته مىشود. رویدادهاى مهم: 1. شهادت امام محمد باقر (ع)، پدر ارجمند امام جعفر صادق (ع)، در سال 114 هجرى. 2. قیام زید بن على (ع)، عموى امام جعفر صادق (ع) بر ضد امویان و شهادت او در این واقعه، در سال 121 هجرى. 3. گسترش نهضت بنىهاشم (علویان و عباسیان)، در سراسر قلمرو حکمرانى امویان. 4. سرنگونىِ سلسله امویان و پیروزىِ عباسیان و تسخیر خلافت اسلامى توسط ابوالعباس سفاح، در سال 133 هجرى. 5. قیام علویان بنىالحسن (ع) بر ضد عباسیان و سرکوب شدن آنان به دست منصور دوانیقى. 6. بهرهجویىِ امام صادق (ع) از فرصت به دست آمده از نبرد میان عباسیان و امویان، براى تشکیل حوزه علمىِ اسلامى و تربیت هزاران شاگرد در رشته هاى فقه، تفسیر و علوم قرآن، کلام، شیمى، تاریخ و غیره، در مدینه مشرفه. 7. فراخوانىِ امام صادق (ع) از مدینه به بغداد، توسط سفاح عباسى و زیر نظر قرارگرفتن آن حضرت. 8. فراخوانىِ مجدد امام صادق (ع) از مدینه به بغداد، توسط منصور دوانیقى و اذیت و آزار آن حضرت. 9. وفات اسماعیل، پسر امام صادق (ع)، در سال 142 هجرى و اندوه فراوان آن حضرت در این مصیبت. 10. رفتار نامناسب عاملان منصور دوانیقى، در مدینه، با امام صادق (ع) و بسیارى از علویان. 11. مبارزه علمى و فرهنگىِ امام صادق (ع) و یاران ایشان با مخالفان، ملحدان و مدعیان دروغین. 12. مسمومیت امام صادق (ع) و شهادت آن حضرت، در سال 148 هجرى، به دستور منصور دوانیقى. 13. به خاکسپارى پیکر مطهر امام صادق (ع)، در قبرستان بقیع، در کنار قبر پدر، جد و عمویشان، امام حسن مجتبى (ع). برگرفته شده از کتاب " خاندان عصمت علیهم السلام " تالیف سید تقى واردى |