مهندسی فرهنگ: تعریف، الزامات، نحوه اجرا (بخش پایانی)
*نتیجه و برونداد مهندسی فرهنگ، نقشهای کلان خواهد بود که راهبردهای اساسی و راهکارهای کاربردی برای اصلاح و ارتقای فرهنگ را ترسیم مینماید و مراحل و مراتب آن را تعیین میکند. برای دستیابی به این نتیجه، اصول و فرایند کار را باید تعیین و ترسیم کرد. شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان مرکز و مسئول این امر خطیر باید به تدوین و تصویب این مجموعه اقدام کند.
اصول حاکم بر فرایند مهندسی فرهنگ
دستیابی به نقشهای مطلوب برای اصلاح، تکمیل و ارتقای فرهنگ جامعه، نتیجهای است که از مهندسی فرهنگ انتظار میرود. همانگونه که اشاره شد، این نقشه باید بتواند چیستی و چگونگی اصلاح فرهنگ را تبیین کند و نهتنها راهبردهای اساسی و کلان، که راهکارهای عملیاتی و وحدتبخش در عرصه اصلاح فرهنگ را ارائه نماید. اصول لازمالرعایه برای حصول این امر، پیش از آغاز تولید این نقشه، باید بررسی و مورد قبول واقع شود و در فرایند تولید کاملا رعایت گردد. بهنظر میرسد اصول زیر از مهمترین آن باشد:
1)جامعیت/ تخصص: در مهندسی فرهنگ باید همه لایهها، اجزا و ابعاد فرهنگ در نظر گرفته شود و با نگاه واحد و جامع به مقوله فرهنگ توجه گردد. مبانی و نگرشهای بنیادین فرهنگی، ارزشها و چارچوبهای اخلاقی، رفتارها، ساختارها و کنشهای کلان و نیز اجزای نمادین و ابزاری فرهنگ، همه و همه باید در این فرایند مورد توجه باشند و در نقشهای که محصول مهندسی فرهنگ خواهد بود، لحاظ شوند. همچنین مراجع و منابع مختلف فرهنگساز، مبادی ورودی فرهنگ، ریشهها و سرچشمههای تولید یا تحول فرهنگ و نیز الگوها، روشها، ابزارها و ... باید در این نقشه جایگاه خود را تعیین و تبیین نمایند. در عین حال رعایت اصل جامعیت نباید تخصص علمی درباره هر بُعد از فرهنگ را تحتالشعاع خود قرار دهد. هر کدام از لایهها و ابعاد فرهنگ در این نقشه، باید مستند و متکی به دانش تخصصی خود مطرح شده و از اتقان و استحکام علمی برخوردار باشد.
?) آرمانگرایی/ واقعبینی/ آیندهنگری: در مهندسی فرهنگ قطعا، پیش از هر چیز، وضعیت مطلوب فرهنگ بهعنوان الگو و معیار باید بررسی و بر سر آن توافق حاصل شود. اما در کنار و در عین آرمانگرایی و توجه به وضع مطلوب، از واقعبینی و آیندهنگری نباید غافل شد. واقعبینی نه به معنای تسلیم یا ترس از واقعیتهای موجود، بلکه به معنی دریافتی درست، دقیق و واقعی از آنچه در عرصه فرهنگ وجود دارد، و در امر مهندسی فرهنگ مطرح است، میباشد. بدون در اختیار داشتن نمایی جامع، صحیح و عمیق از امکانات و سرمایههای فرهنگی، کاستیها و چالشها، نقاط قوت و ضعف، تهدیدها، محیط پیرامونی و همه عواملی که در وضع موجود فرهنگ جامعه موثرند، و نیز بدون ارزیابی واقعبینانه از لوازم، امکانات، نیروها، سرمایه فکری و اجتماعی و سایر عواملی که در بهبود و اصلاح وضع موجود مورد نیاز است، نمیتوان نقشه مورد نظر را ترسیم کرد. در کنار آرمانگرایی و واقعبینی، آیندهنگری نیز از اصول مهم در مهندسی فرهنگ است. فرهنگ بهعنوان جوهری سیال و پویا، و نیز امر واقع، مسیری را طی میکند که شرایط آینده جامعه و جهان، آثاری انکارناشدنی و اغماضناپذیر بر آن خواهد داشت. در فرآیند مهندسی فرهنگ، توجه به این شرایط بسیار مهم است. آینده فرهنگی جهان، آنگونه که در مبانی نگرش توحیدی و فرهنگ اسلام ناب ترسیم شده است، اگر مبنای نظری آیندهنگری در مهندسی فرهنگ باشد، چشماندازی روشن را پیش روی ما قرار خواهد داد که در ارائه راهکارهای اساسی، مفید خواهد بود. تلفیق مناسب و رعایت همزمان سه رکن آرمانگرایی، واقعبینی و آیندهنگری از اصول اساسی مهندسی فرهنگ باید شمرده شود.
?) مشارکت/ اجماع: نقشه کلان و جامعی که برای اصلاح و ارتقای فرهنگ ارائه میشود، باید به گونهای طراحی گردد که برای بیشتر دستاندرکاران فرهنگ جامعه، از اعتبار و مقبولیت برخوردار باشد. اجماع دستاندرکاران بر سر این نقشه، عامل اساسی و مهم توفیق آن در عرصه عمل خواهد بود. قطعا منظور از مهندسی فرهنگ، تولید یک طرح یا سند علمی و پژوهشی محض ــ اما ناکارآمد و غیرموثر ــ نیست، بلکه طرحی راهگشا و جهتبخش است که بتواند در سطوح و لایههای مختلف، چگونگی اصلاح و ارتقای فرهنگ را رقم بزند. بنابراین مسیر طراحی آن باید بهگونهای ترسیم شود که بتواند بالاترین حد توافق و اجماع را جلب نماید و در عین بنا شدن بر مبانی و اصول معتبر و مقبول ــ که مشروعیت این نقشه را تامین خواهد کرد ــ از اعتماد و توجه عاملان و مولدان هم برخوردار باشد. شرط لازم برای تحقق این اصل، جلب مشارکت و حضور همه صاحبنظران، فعالان، نخبگان، مدیران و کارشناسان در فرآیند مهندسی فرهنگ است. توجه به نیازها، مطالبات، شرایط و امکانات نرمافزاری و محتوایی فرهنگی مناطق، قشرها و اقوام گوناگون و بهکار گرفتن همه دیدگاهها، نظریات و تحلیلها و زمینهسازی برای حضور فعال و اثربخش مراکز پژوهشی، فرهنگی، آموزشی و علمی جامعه در این فرایند، میتواند زمینه مشارکت حداکثری را در این عرصه فراهم سازد. طراحی سازوکارها و روشهایی که بتواند مجموعه جامعه را درگیر این موضوع نماید و تعامل و تعاطی فکری همه قشرها را برانگیزد، و نیز اطلاعرسانی گسترده و کافی در مجموعه فرایند مهندسی فرهنگ، موضوع مهمی است که باید لحاظ گردد. بدون رعایت اصل مشارکت و تحقق اجماع در طراحی نقشه نهایی اصلاح فرهنگ، نمیتوان نتیجه موردنظر را انتظار داشت.
4) انسجام/ استناد: مهندسی فرهنگ، باید بتواند درباره چیستی و چگونگی اصلاح و ارتقای فرهنگ جامعه به ارائه راهکارهای کلان دست یابد. این راهکارها، اگر پراکنده، مقطعی و از همگسیخته باشند، نمیتوانند در عرصه عمل کارساز باشند، لذا یکپارچگی و انسجام از اصول و شرایط لازم برای این مهم میباشد. در عین حال رهنمودها و راهکارهای ارائهشده باید به مبانی نظری، یافتههای پژوهشی و ادله مورد قبول و اطمینانبخش مستند باشند. مشهورات و استدلالهای تمثیلی و خطابی، نباید در این امر مهم جایگاهی داشته باشند. از اینرو روششناسی مهندسی فرهنگ و ترسیم و تعیین قواعد و اصولی که در فرایند مهندسی فرهنگ میتواند و باید مبنا و چارچوب قرار گیرد اهمیت خاصی دارد. گام نخست برای رعایت اصل استناد، تنقیح منابع و روشهای دستیابی به راهبردهای اساسی و راهکارهای کلانی است که نتیجه این فرایند خواهد بود. اصل انسجام و یکپارچگی نیز تاحدود زیادی تابع اصل استناد است، ولی توجه به آن ــ به عنوان یک اصل مستقل ــ برای پرهیز و پیشگیری از گسست و پراکندگی ضروری است.
?) مراتب متکامل / اکمال متقابل: مهندسی فرهنگ امری است دارای مراتب و مراحل و گامهای تکاملیابنده. نقشه اصلاح فرهنگی نمیتواند طرحی مطلق و دفعی باشد، بلکه ضمن رعایت اصول پیشگفته و برخورداری از جامعیت، یکپارچگی و انسجام، طرحی است که مرحله به مرحله باید ارائه گردد و در طراحی هر مرحله، نتایج و بازخوردهای بهدستآمده از مراحل پیشین به کار بسته میشود. ممکن است در نخستین مرتبه و مرحله، اجرای آزمایشی طرح توصیه شود و پس از حصول اطمینان نسبی از درستی و کارآمدی طرحی که ارائه شده است، اجرای آن تعمیم یابد. در عین حال این مراتب و مراحل، باید بهگونهای متقابل یکدیگر را تکمیل کنند و علاوهبر این، راهبردهای طرح در مورد لایهها و اجزای مختلف فرهنگ، باید زمینهساز رشد و اصلاح سایر لایهها و اجزا باشد و بتواند اجرای نقشه اصلاح را در آن اجزا تسهیل و تسریع نماید. اصل اکمال متقابل همچنین اقتضا میکند که طراحان، رابطه اصلاح و ارتقای هر جزئی از اجزای فرهنگ را با سایر اجزا و نوع آن رابطه بررسی کنند و در ارائه راهبردهای کلان و راهکارهای اساسی به آن توجه نمایند. این اصل فراتر و عمیقتر از اصلِ انسجام، فقط ناظر به پیوند بخشهای مختلف این نقشه نیست، بلکه تاثیرات متقابل ایجابی یا سلبی تغییرات را، که در بخشهای مختلف رخ میدهد، مورد ملاحظه قرار میدهد. این اصل، فرایند مهندسی فرهنگ را بهصورت فرایندی حلقوی و بههمپیوسته ترسیم میکند و نه فرایندی خطی. در حقیقت در هر حلقه از این فرایند، همه مراحلی که برای تدوین نقشه اصلاح فرهنگ مورد نیاز است، بهصورت تکاملیابنده و اصلاحشونده، تکرار میشود و گامهای مختلف را رقم میزند.
فرایند مهندسی فرهنگ
برای مهندسی فرهنگ، ترسیم فرایندی دقیق و عملیاتی ــ و حتی زمانمند و مرحلهبندیشده ــ در چارچوب اصول پیشگفته، مقدمهای ضروری است. هرچند مراتب طرح موردنظر، در گامهای مختلف ترسیم میشود، مراحل کار در هر سطح و مرتبه، قاعدتا مشابه خواهد بود. مراحلی که بهنظر میرسد باید بهعنوان ایستگاههای اصلی تدوین طرح، پیشبینی شود، اجمالا عبارت است از:
?) انجام دادن پژوهشها و تحقیقات مورد نیاز در زمینه نیازسنجی، آسیبشناسی، اولویتگذاری و ... .
2)کارشناسی و استنباط سازنده و مفید از نتایج پژوهشها؛
3) تدوین و تولید راهبردها، الگوها و راهکارها، و پیشنهاد دادن تصمیمات جانشینپذیر و تبدیلپذیر [تصمیمسازی]؛
?) نظرخواهی و اعتبارسنجی تصمیمات پیشنهادشده و گزینش اجزای پذیرفتنی در نقشه موردنظر؛
?) تصمیمگیری و تعیین راهبردها و راهکارهای مطلوب؛
?) اجرای آزمایشی و ارزیابی نتایج؛
?) اصلاح و تعمیم اجرای طرح و بازخوردسنجی و مطالعه مجدد برای مرحله بعدی. برای اجرای هر یک از مراحل فوق، مراجع ذیربط، دستگاهها، مراکز و موسسات مسئول باید به تفکیک و به روشنی مشخص شوند و متناسب با لایهها و عرصههای فرهنگ، وظایف هرکدام تعیین گردد، بهویژه برای مرحله تصمیمسازی، باید تیم فعال و مرکبی از صاحبنظران و طراحان فرهنگی تشکیل شود که با ایجاد سازوکارهای لازم، ضمن استفاده از دیدگاهها و پیشنهادات، بخش اصلی طرح را ترسیم کنند. اجرای درست این فرایند مستلزم شکلگیری ساختاری متناسب و مدیریتی توانمند، متمرکز و در عین حال مشارکتپذیر است که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی وظایف محوله را انجام دهد.
نکته پایانی
مهندسی فرهنگ پیش از هر چیز مستلزم تدوین و توافق بر سر "نظریه ملی فرهنگ" است. بدون تعیین مبانی و چارچوب نظری فرهنگ و توافق مراکز و مراجع مرتبط بر سر تعریف دقیق فرهنگ، نمیتوان وارد مقوله مهندسی فرهنگ شد و آن را عملی ساخت. مهندسی فرهنگی کشور و مهندسی دستگاههای فرهنگی هم متاخر بر مهندسی فرهنگ است. نتیجه و برونداد مهندسی فرهنگ، نقشهای کلان خواهد بود که راهبردهای اساسی و راهکارهای کاربردی برای اصلاح و ارتقای فرهنگ را ترسیم مینماید و مراحل و مراتب آن را تعیین میکند. برای دستیابی به این نتیجه، اصول و فرایند کار را باید تعیین و ترسیم کرد. شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان مرکز و مسئول این امر خطیر باید به تدوین و تصویب این مجموعه اقدام کند. اصول لازمالرعایه و مراحلی که برای این فرایند بیان شد، زمینه تامل، بررسی و تصویب برنامه و طرح عملِ مورد نیاز را فراهم خواهد ساخت. اتقان و استحکام مهندسی فرهنگ، در عین تسریع در این امر مهم، قطعا مستلزم توجه جدی و ایجاد سازوکارهای عملی برای دستیابی به مقصود است.