سفارش تبلیغ
صبا ویژن
(سه شنبه 103 آذر 13 ساعت 2:1 صبح )
دنیا را بران که محبّت دنیا، کور و کر و لال می کند و سرفرازان را خوار . [امام علی علیه السلام]

پایگاه اطلاع رسانی مباشری

Powerd by: Parsiblog ® team. ©2006

آداب اسلامی نوروزی

   از آداب مهم نوروز طهارت و پاکیزگی است که در اسلام به آن بسیار اهمیت داده است . امام صادق(ع) به معلی بن خنیس تعلیم دادند(( که چون نوروز شود؛ غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خویش را بپوش و با بهترین بوهای خوش، خود را خوش بو گردان و در آن روز روزه بدار. پس چون از نماز پیشین و پسین و نافله های آن فارغ شوی ، چهار رکعت نماز بگذار یعنی هر دو رکعت به یک سلام. و در رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره ان انزلنا بخوان و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل یا ایها الکافرین ، در رکعت سوم بعد از حمد ده مرتبه سوره توحید و در رکعت چهارم بعد از حمد ده مرتبه سوره فلق و ناس بخوان و به سجده ی شکر برو.))                                       

  شاید خواندن سوره قدر در این نماز اشاره به نزول برکات وخواندن معوذتین اشاره به درخواست رفع انواع بدی ها باشد.

   از دیگر اعمال عید نوروز صله رحیم و دیدار با دوستان است که از سوی اسلام و امامان در روایات و احکام اسلامی مورد توجه قرار گرفته است؛ امام باقر(ع) می فرمایند : ارتباط با خویشان، اعمال را پاکیزه می کند، دارایی ها را افزایش و بلاها را دور می کند و مرگ آدمی را به تأخیر می اندازد.

   از دیگر اعمال عید نوروز برقراری ارتباط خالصانه با خالق هستی و تقاضای تغییر در رفتار و گفتار و تمام احوال با دعای تحویل سال می باشد. بسم الله الرحمن الرحیم: یا مقلب القلوب و الابصار ، یا مدبر الیل و النّهار ، یا محول الحول و الاحوال ، حَوّل حالنا الی احسن الحال.

فقهای بزرگوار اسلام به پیروی از اخبار و احادیث روزه گرفتن در روز عید نوروز را مستحب پسندیده دانسته اند؛همچنین عموم فقها غسل کردن در نوروز را مستحب و ممدوح شمرده اند.

   از دیگر اعمال خواندن و تکرار ذکر یا ذالجلال و الاکرام می باشد.

از اعمال مهم این روز قرائت هفت سین قرآن است که شامل 7 آیه از قرآن می باشد که با واژه ی سلام آغاز می شود که عبارتند از :

سلام علی آل ابراهیم ( سوره صافات آیه 109 )- سلام قولاً من رب الرحیم ( سوره یس آیه 58 )

سلام علی آل یاسین ( سوره صافات آیه 130 )– سلام علی موسی و هارون ( سوره صافات آیه 120)

سلام علی نوح فی العالمین ( سوره صافات آیه 79 )- سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین  (سوره زمر آیه 73)

سلام علیکم بما صبرتم ( سوره رعد آیه 24 )

   البته برخی از مومنان 7 آیه یاد شده را در قدح چینی نوشته و با آب باران شستشو می دهند و هنگام سال تحویل از آن می نوشند.



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

     

    مهفوم عید در فرهنگ اسلامی

    واژه عید در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است. معانى مختلفى براى آن ذکر کرده‏اند، از جمله: «خوى گرفته‏»، «هر چه باز آید ،از اندوه و بیمارى و غم و اندیشه و مانند آن‏ » ، « روز فراهم آمدن قوم‏» ، «هر روز که در آن ، انجمن یا تذکار فضیلت مند یا حادثه بزرگى باشد»، گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هر سال شادى نوینى باز آرد. (1)

    ابن منظورچنین می گوید که برخىمعتقدند ، اصل واژه عید از «عادة‏» است، زیرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت کرده‏اند. (2)

    به گفته ازهرى: عید در نزد عرب، زمانى است که در آن شادى ‏ها  یا اندوه‏ها، باز مى‏گردد و تکرار مى‏شود. ابن اعرابى آن را منحصر به شادى‏ها دانسته است. (4)

    واژه عید تنها یک بار در قرآن به کار رفته است :

    اللّهُمَّ رَبَّنا اَنزِل عَلَینا مائِدَةَ منَ السَّماء تَکون لنا عیداً لاوَّلنا وآخرنا و آیة ً منک...(سورة مائده / آیه 114) در تفسیر نمونه ذیل این آیه گفته شده است: «عید در لغت،از ماده عود به معنى بازگشت است ، و لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف مى‏شود و بازگشت ‏به پیروزیها و راحتى‏هاى نخستین مى‏کند عید گفته مى‏شود، و دراعیاد اسلامى به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت‏ یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مى‏گردد و آلودگى‏های خلاف فطرت از میان مى‏رود، عید گفته شده است و از آنجا که روز نزول مائده روز بازگشت ‏به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است‏ حضرت مسیح (ع) آن را عید نامیده و همانطور که در روایات وارد شده ، نزول مائده در روز یکشنبه بود و شاید یکى از علل احترام روز یکشنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده است. اگرچه در روایتى که از على(ع) نقل شده مى‏خوانیم «و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید» . هر روز که در آن معصیت‏ خدا نشود روز عید است‏» نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه، روز پیروزى و پاکى و بازگشت ‏به فطرت نخستین است.»(3)

    در روایات معصومین(ع) نیز بارها به این موضوع اشاره شده است، چنان که گذشت ، امیر المومنین على (ع) فرموده اند هر روزى که در آن معصیت و گناه نشود، روز عید است.

    از سوید بن غفله نقل شده است که گفت: در روز عید بر امیر المؤمنین على(ع) وارد شدم و دیدم که نزد او نان گندم و خطیفه (خوراکی ازآرد وشیر)و ملبنة( غذا یا حلوایی که با شیر تهیه می شود )است. پس به آن حضرت عرض کردم روز عید و خطیفه ؟!.

    پس از آن حضرت فرمود:"انما هذا عید من غفرله "، این عید کسى است که آمرزیده شده است.(4)

    و نیز در یکى از اعیاد، آن حضرت فرمود: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه، و شکر قیامه، و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید»، «امروز تنها عید کسى است که خداوند روزه‏اش را پذیرفته و عبادتش را سپاس گزارده است ، هر روز که خداوند مورد نافرمانى قرار نگیرد، عید راستین است.»

    در روایات اسلامى براى اعیاد، به ویژه اعیاد مذهبى از جمله عید فطر، آداب و رسوم خاصىاز جانب معصومین توصیه شده است.

    «زینوا اعیادکم بالتکبیر» عیدهاى خودتان را با تکبیر زینت ‏بخشید.

    «زینوا العیدین بالتهلیل و التکبیر و التحمید و التقدیس‏» عید فطر و قربان را با گفتن ذکر لا اله الا الله، الله اکبر، الحمد لله و سبحان الله، زینت ‏بخشید.

     

    عید ، زمان نو شدن و پاک شدن از گناهان است و نوروز زنده شدن و برپاشدن  دوباره هستی ...

     

    نوروزتان سرشاراز طراوت وشادکامی

    پى‏نوشت‏ها:

    1- دهخدا، ذیل عید، زبیدى  تاج العروس،ج 8 ، صص 439- 438

    2- ابن منظور، لسان العرب، 3/319

    3- تفسیر نمونه، ج 5 ، ص131

     4- مجلسى، بحار الانوار، ج40 ،ص 73



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

     این حرفها(نامه) خطاب به مالک‏اشترِ بزرگوار است و مى‏بینید که حرفهاى درشت و تلخى هم در آن وجود دارد. حضرت نصیحت‏هاى خیلى تلخى مى‏کنند که اگر کسى این‏طور ما را نصیحت کند، یک‏ذره به ما برمى‏خورد. مالک‏اشتر کسى است که حضرت در فرمان دیگرى او را این‏طور معرفى مى‏کنند: «فانه ممن لا یخاف وهنه»؛ کسى است که گمان سستىِ او نمى‏رود. «و لا سقطته»؛ کوتاهى در کارها به او گمان برده نمى‏شود.«ولا بطؤه عما الاسراع الیه احزم»؛ کندىِ او در کارهایى که شتاب مطلوب است، مطلقاً گمان کسى را برنمى‏انگیزد. «و لا اسراعه الى ما البطء عنه امثل»؛ عجله و شتابزدگى او هم نسبت به کارهایى که آرامش و تأنّى در آن مطلوب است، گمان کسى را برنمى‏انگیزد. یعنى انسانى است که هم مراقب خود است و هم حکیم و داناست؛ یعنى نه در جایى که باید شتابزدگى نکند، شتابزدگى مى‏کند؛ نه آن جاهایى که باید با سرعت حرکت کند، کوتاهى مى‏کند. حضرت در فرمان خود به دو امیر از امراى جیش در صفین، مالک‏اشتر را این‏گونه معرفى مى‏کنند.و اما آنچه ما از کلمات حضرت در این نامه انتخاب کردیم، چند جمله است: یک جمله این است که حضرت مى‏فرمایند «و لا تقولن انى مؤمر آمر فاطاع»؛ این‏طور نباشد که تو بگویى چون در این کار به من مسؤولیت سپرده شد، من باید دستور بدهم و دیگران از من اطاعت کنند. «لا تقولن» یعنى با تأکید و مبالغه مى‏گوید مبادا چنین فکرى بکنى و چنین حرفى بزنى. این روحیه که من این‏جا چون مسؤولیتى دارم، باید بگویم و دیگران بى‏چون و چرا حرف من را گوش کنند، «ادغال فى القلب» است؛ دل تو را فاسد مى‏کند.«و منهکة للدین». منهکه، یعنى ضعیف‏کننده‏ى روح دین، دیندارى و ایمان انسان. «و تقرب من الغیر» این حالت، تغییرات ناخواسته را نزدیک مى‏کند. اعجاب به نفس و غرور و این‏که در مسؤولیتى که من هستم، کسى نباید روى حرف من حرف بزند، از آن چیزهایى است که تغییر را نزدیک مى‏کند؛ تغییراتى که براى انسان نامطلوب است؛ تغییرات زمانه که آدم نمى‏خواهد پیش بیاید؛ یعنى مُلک و دولت و اقتدار و توانایى و فرصتهاى خدمت را از انسان مى‏گیرد.«و لا تقولن انى مؤمر آمر فاطاع»؛ این‏طور نباشد که تو بگویى چون در این کار به من مسؤولیت سپرده شد، من باید دستور بدهم و دیگران از من اطاعت کنندیک جمله‏ى دیگر این است که مى‏فرماید: «انصف اللَّه و انصف الناس من نفسک و من خاصة اهلک و من لک فیه هوى من رعیتک». معناى «انصف الناس من نفسک» در عربى این است که داد مردم را از خودت بگیر. «انصف من نفسک» یعنى داد کسى را از خودت بگیر؛ خودت را در مقابل او محکوم کن؛ از خود به نفع دیگران بازخواست کن. حضرت در این‏جا مى‏گوید: «انصف اللَّه من نفسک»؛ داد خدا را از خود بگیر. معناى این جمله این است که در مقابل خدا کاملاً احساس مسؤولیت بکن و خودت را در قبال تکلیف الهى محکوم کن. این‏طور نباشد که خیال کنى آنچه را که بر عهده‏ات بوده، به تمام و کمال انجام داده‏اى؛ نه، همیشه خودت را بدهکار و مدیون بدان. این در مورد خدا. آن‏وقت «انصف الناس من نفسک»؛ داد مردم را هم از خودت بستان؛ یعنى همیشه در قضاوتهاى خودت مردم را حاکم و طلبگار و محِق بدان و خودت را بدهکار.البته این معنایش این نیست که در موردى هم که ظلم بخصوصى به تو دارد مى‏شود، باز بگویى حق با من نیست؛ نه، این نگاهِ عمومى است. مردم مطالبات دارند، حرف مى‏زنند، صدایشان بلند مى‏شود، گاهى سر آدم داد مى‏کشند؛ فرض بفرمایید در اداره‏یى جمعى مراجعه مى‏کنند و حرفى مى‏زنند؛ اولین فکرى که به ذهنت مى‏رسد، این نباشد که اینها را تحریک کرده‏اند تا بیایند علیه من - که هیچ تقصیرى ندارم - جنجال کنند؛ نه، اولین فکر این باشد که اینها مطالبه‏ى بحقى دارند؛ من مسؤولم ببینم اینها چه مى‏گویند.

    بنابراین هم داد مردم را از خود بستان، هم «من خاصة اهلک»؛ از کسان نزدیک خودت؛ فرزند، برادر و قوم و خویش. «و من لک فیه هوى من رعیتک»؛ اگر در بین مردم قشر و جماعتى هستند که مورد حمایت خاص تو هستند، از آنها هم داد مردم را بگیر.شما به عنوان یک حاکم، یک رئیس یا یک وزیر، وقتى طرفدار قشرى هستید، قهراً به آن قشر امکاناتى تعلق مى‏گیرد و آن قشر تمکنى پیدا مى‏کند که همین امکانِ تطاول آنها بر حقوق مردم را به‏وجود مى‏آورد؛ پس حواستان باشد.یک جمله‏ى دیگر در این فرمانِ بسیار مهم این است که «و لیکن احب الامور الیک اوسطها فى‏الحق و اعمها فى‏العدل و اجمعها لرضى الرعیة». فهرست کارهایى که انسان باید انجام دهد، یک چیز طولانى است و به همه‏ى اینها هم نمى‏رسد. حضرت مى‏فرماید: محبوب‏ترین کارى که مى‏خواهى انتخاب کنى، اولاً «اوسطها فى‏الحق» یعنى وسطتر باشد. وسط، یعنى میانه‏ى افراط و تفریط؛ نه در آن افراط وجود داشته باشد، نه تفریط. حق هم درست همین است؛ هیچ‏گاه نه در جهت افراط است، نه در جهت تفریط. «اوسطها فى‏الحق» یعنى به‏طور کامل در آن رعایتِ حق بشود؛ یعنى دقیقاً در حد وسط بین افراط و تفریط باشد. ثانیاً «و اعمها فى‏العدل» باشد؛ عدالتى که از آن ناشى مى‏شود، سطح وسیع‏ترى از مردم را فرا بگیرد.گاهى ممکن است کارى عادلانه باشد؛ اما کسانى‏که از این عدل سود مى‏برند، جماعت محدودى باشند. ممکن است کارى ظلم هم نباشد، کار عادلانه و درستى هم باشد؛ اما دایره‏ى این کار، محدود باشد. یک وقت نه، انسان دایره‏ى وسیعى از کار را مورد اهتمام خودش قرار مى‏دهد و جماعت کثیرى از آن استفاده مى‏کنند. حضرت مى‏فرماید این کار پیش تو محبوب‏تر باشد. محبوب‏تر بودن هم طبعاً معنایش این است که اگر امر دایر شد بین این کار و یک کار دیگر، این را انتخاب کنى؛ یعنى همان اولویت‏ها و تقدم‏هایى که ما همیشه مى‏گوییم رعایت کنید. این، یکى از ملاک‏هاى اولویت‏هاست.ثانیاً «و اجمعها لرضى الرعیة»؛ دیگر این‏که کارى که انتخاب مى‏کنى، رضایت مردم را با خودش داشته باشد. «رعیت» به مردم اطلاق مى‏شود؛ یعنى کسى که مراعات او لازم است. رعیت چیز بدى نیست. بعضى‏ها خیال مى‏کنند رعیت فحش است! رعیت یعنى کسى که مراعاتش لازم است؛ یعنى توده‏ى مردم و عامه‏ى مردم. اصطلاح «ناس» و «رعیت» غالباً به قشر سواد مردم گفته مى‏شود، نه گروههاى خاص. تکیه‏ى امیرالمؤمنین و پیغمبر و قرآن هم روى همین مجموعه‏هاى عمومى مردم است؛ همینى‏که ما عوام مردم مى‏گوییم؛ یعنى رعیت و توده‏ى مردم و سواد مردم؛ همین چیزى که خواص خاصِ خرج کنِ امروز با طرح آن در مسائل سیاسى و اجتماعى مخالفند و اسمش توده‏گرایى و پوپولیسم است.این‏که جماعت و حزب و گروه و دسته‏ى خاصى را انتخاب کنید و اینها بشوند محور تصمیم‏گیرى و محور کار و طبعاً محور خیرات، خیلى خوش‏خیالى است؛ این‏که آدم خیال کند جماعت خاصى محور تصمیم‏گیرى‏اند، کارها را آنها مى‏کنند، انتصاب‏ها را آنها مى‏کنند؛ اما وقتى نوبت تقسیم غنایم مى‏شود، خودشان را زاهدانه کنار مى‏کشند و مى‏گویند نخیر، بروید بدهید به مردم، دیدیم و تجربه کردیم که این‏طورى نیست؛ منطقاً هم این‏گونه نیست. لذاست که در منطق علوى، نگاه و توجه به عامه‏ى مردم است. گروههاى خاص و قشرهاى خاص و جماعتهایى که اسم خاص و عنوان خاصى پیدا مى‏کنند و براى خودشان تشخص خاصى به‏دست مى‏آورند، مورد اعتبار نیستند؛ نه این‏که باید به اینها ظلم شود؛ نه، اینها هم مثل بقیه‏ى مردم تشخصى ندارند؛ از نظر اسلام تعینى ندارند؛ لذا مى‏گوید: «و اجمعها لرضى الرعیة»؛ باید رضایت عامه‏ى مردم جلب شود.«فان سخط العامة یجحف برضى الخاصة»؛ ملاک و مناط و معیار و میزان کار، رضایت و عدم رضایت عامه‏ى مردم استبعد حضرت استدلالى دارد که خیلى عجیب و جالب است. مى‏فرماید: «فان سخط العامة یجحف برضى الخاصة»؛ ملاک و مناط و معیار و میزان کار، رضایت و عدم رضایت عامه‏ى مردم است. چرا؟ چون اگر عامه‏ى مردم نارضایى داشته باشند، رضایت و خشنودى گروههاى خاص از تو بکلى پامال مى‏شود و از بین مى‏رود. اى بسا جماعتى به اسم روشنفکر و نخبگان سیاسى، طرفدار حکومت و حاکمى هستند، اما عامه‏ى مردم ناراضى‏اند؛ این نارضایىِ عمومىِ مردم، خشنودى و رضایت آن جماعت ویژه را لگدمال مى‏کند و از بین مى‏برد؛ کمااین‏که دیدیم همین کار را کردند.

    عکس این هم صادق است؛ «و انّ سخط الخاصة یغتفر مع رضى العامة»؛ اما اگر مردم را راضى کردى و رضایت عمومى را به دست آوردى، سَخَط و ناخشنودى گروههاى خاص قابل بخشش است؛ یعنى خیلى اهمیتى ندارد و خیلى تأثیرى نمى‏گذارد؛ بنابراین بروید سراغ راضى کردن عموم مردم. آن وقت حضرت نگاه حکیمانه‏یى دارد.ما هم در همین مدتهایى که دستمان توى کار بوده، این را واقعاً دیدیم، لمس کردیم. «و لیس احد من الرعیة اثقل على الوالى مؤونة فى الرخاء، و اقل معونة له فى البلاء، و اکره للانصاف، و اسأل بالالحاف، و اقل شکوا عند الاعطاء، و ابطا عذرا عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصة»؛ گروههاى خاص در همه‏جا مایه‏ى اذیتند؛ اولاً در وقت رخاء و آسایش و فراوانى، مؤونه‏شان بر والى از همه بیشتر است؛ توقعاتشان زیاد است؛ فلان چیز را به ما بدهید، فلان امکان را به ما بدهید.هنگام آسایش و راحتى کشور و دولت، که امنیت است و جنگى نیست و مشکلى نیست، بیشترین هزینه را بر حکومت غالباً همین گروههاى خاص دارند.ما روى ضعف خودمان مى‏گوییم غالباً، اما حضرت نه، به‏طور مطلق حکم کلى صادر مى‏کنند: «و اقلّ معونة له فى البلاء»؛ در سختى‏ها کمترین مقدارِ کمک را اینها مى‏کنند.مثلاً اگر جنگى پیش مى‏آید، ناامنى‏یى پیش مى‏آید، دشمنى حمله مى‏کند، از این گروههاى خاص هیچ خبرى نیست؛ کمتر در میدان هستند. «و اکره للانصاف»؛ از همه نسبت به انصاف، ناخشنودتر و کاره‏ترند؛ از انصاف و عدل و مساوات، بیشتر از همه، اینها بدشان مى‏آید. «و اسأل بالالحاف»؛ از همه مصرتر در درخواست، اینهایند. البته مردم معمولى هم نامه مى‏نویسند و چیزى را درخواست مى‏کنند؛ یک‏وقت انسان امکان دارد، اجابت مى‏کند؛ یک وقت هم اجابت نمى‏کند؛ دیگر دفعه‏ى دوم و سومى ندارد. اما گروههاى خاص - اینهایى که جزو ویژه‏خواران سیاسى و اقتصادى‏اند - اگر چیزى مى‏خواهند، مثل کنه مى‏چسبند. الحاف، یعنى الحاح و اصرار. ول نمى‏کنند تا بالاخره یک چیزى بکنند و ببرند.«و اقل شکرا عنه الاعطاء»؛ وقتى به آنها چیزى مى‏دهى، کمترین سپاس را مى‏گزارند؛ کأنه حقى بوده و باید به آنها مى‏رسیده؛ هیچ شکرگزارى ندارند. مردم عادى و معمولى نه؛ اگر در فلان گوشه‏ى محروم مملکت، شما مدرسه‏ى کوچکى مى‏سازید، دعا مى‏کنند، محبت مى‏کنند، شکرگزارى مى‏کنند. در مقابل، اگر بهترین امکانات را هم به آن افراد بدهید، کم‏سپاس‏ترین هستند.«و ابطأ عذراً عند المنع»؛ وقتى انسان چیزى به آنها نمى‏دهد، اگر عذرى هم داشته باشد، اینها عذر را قبول نمى‏کنند. «و اضعف صبراً عند ملمات الدهر»؛ وقتى مشکلات زمانه پیش مى‏آید، اینها از همه کم صبرترند. اگر بلاى طبیعى یا بلایاى اجتماعى پیش بیاید، از همه کم صبرتر و نق‏زن‏تر اینهایند؛ بى‏صبرى نشان مى‏دهند و هى پا به زمین مى‏کوبند. «و انّما عماد الدّین و جماع المسلمین و العدة للاعداء العامة من الامة»؛ پایه‏ى دین، توده‏ى مردمند. این جمله را امیرالمؤمنین دارد مى‏گوید. این اگر پوپولیسم هم هست، پوپولیسمِ علوى است؛ مورد احترام و تقدیس ماست. «والعدة للاعداء»؛ در مقابلِ دشمن، عُده و امکان و استعداد عبارتند از همین عامه. «فلیکن صغوک لهم و میلک معهم»؛ میل و گرایش عمومى‏ات به طرف عامه باشد.

      

       

    البته نامه‏ى حضرت خیلى مفصل است؛ لابد آن را دیده‏اید؛ سالهاست که مرتب به زبان ماها و شماها تکرار مى‏شود.یک جمله‏ى دیگر از این نامه‏ى مبارک این است: «ثم انظر فى امور عمّالک»؛ کارها و امور کارگزاران خودت را مورد توجه قرار بده. اول، انتخاب کارگزاران است؛ «فاستعملهم اختباراً»؛ با آزمایش آنها را انتخاب کن؛ یعنى نگاه کن ببین چه کسى شایسته‏تر است. همین شایسته‏سالارى‏یى که امروز بر زبان ماها تکرار مى‏شود، به معناى واقعى کلمه باید مورد توجه باشد. امیرالمؤمنین (علیه‏السّلام) هم در این‏جا به آن سفارش مى‏کنند. «و لا تولهم محاباة و اثرة»؛ نه از روى دوستى و رفاقت کسى را انتخاب کن، که ملاکها را در او رعایت نکنى - فقط چون رفیق ماست، انتخابش مى‏کنیم - نه از روى استبداد و خودکامگى؛ انسان بگوید مى‏خواهم این فرد باشد؛ بدون این‏که ملاک و معیارى را رعایت کند یا با اهل فکر و نظر مشورت کند.بعد خصوصیات این افراد را ذکر مى‏کند: اهل تجربه باشند، اهل حیا باشند و ...؛ بعد مى‏رسد به این‏جا که «ثم اسبغ علیهم الارزاق»؛ وقتى کارگزار خوبى را انتخاب کردى، زندگى‏اش را تأمین کن. من همیشه به مدیران مى‏گویم، در گذشته هم گفته‏ام، ؛ دائم مأموران و منتخبان خودتان را زیر نظر داشته باشید؛ دائم نگاه کنید و از اینها غافل نشوید. دیده‏اید که نگهبان‏ها در شب نورافکن‏هایى را دائم مى‏چرخانند و گوشه‏ها را نگاه مى‏کنند؛ شما هم همین‏طور باید به‏طور دائم امور را زیر نظر داشته باشید و نگاه کنید؛ بنابراین از کار کارگزارانتان غفلت نکنید. «ثم تفقد اعمالهم»؛ یعنى از کارهاى اینها جستجو کن، ببین کار انجام مى‏دهند یا نه؛ درست انجام مى‏دهند یا نه؛ آیا تخلفى در کارهایشان وجود دارد یا خیر. «و ابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم»؛ کسانى را که چشم و گوش تو هستند، بگمار تا کارهاى اینها را نگاه کنند. «فأن تعاهدک فى‏السّر لامورهم حدوة لهم على استعمال الامانة و الرفق بالرعیة»؛ این موجب مى‏شود که اینها بتوانند امانت را بیشتر حفظ کنند.

    «ثم انظر فى امور عمّالک»؛ کارها و امور کارگزاران خودت را مورد توجه قرار بده. اول، انتخاب کارگزاران است؛ «فاستعملهم اختباراً»؛ با آزمایش آنها را انتخاب کن؛

    بعد مى‏فرمایند: «فانّ احد منهم بسط یده الى خیانة اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک»؛ اگر ثابت شد که کسى خیانت کرده - نه این‏که تا گزارشى رسید، فوراً به آن ترتیب اثر بدهید؛ نه، همه متفق باشند؛ یعنى معلوم باشد و گزارش‏هاى متواتر و مسلّمى برسد که این شخص خیانت کرده - آن‏وقت «اکتفیت بذلک شاهداً فبسطت علیه العقوبة فى بدنه و اخذته بما اصاب من عمله»؛ دیگر باید مجازات شود. البته مجازات انواع و اقسامى دارد، شکل‏هاى گوناگونى دارد، اقتضائات گوناگونى دارد؛ هر طور که اقتضاى مجازات است، عمل شود.

    چون نامه مفصل است، مجبوریم انتخاب کنیم. آن جاهایى که به نظرم براى ما لازم‏تر است، آنها را انتخاب کرده‏ام. مى‏فرماید «و ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بما یعجبک منها»؛ برحذر باش از این‏که خودشگفتى به سراغ تو بیاید. اعجاب به نفس، یعنى خودشگفتى؛ این‏که انسان از خودش خوشش بیاید. حضرت مى‏گویند مواظب باش در این دام نیفتى. انسان گاهى در خودش امتیازاتى مشاهده مى‏کند - فهم خوبى دارد، قدرت بدنى خوبى دارد، قدرت ذهنى خوبى دارد، اطلاعات وسیعى دارد، بیان ویژه‏یى دارد، صداى خوشى دارد، جمالى دارد - به مجرد این‏که دیدید نسبت به خودتان حالت خودشیفتگى وجود دارد - که معنایش این است که با دیدن این امتیازات، عیوب را در کنارش نمى‏بینید - بدانید که این خطر است؛ این همان چیزى است که مى‏فرمایند برحذر باش. ممکن است شما بگویید من این امتیاز را در خودم مى‏بینم، حالا چه کار کنم؟ بالاخره من مثلاً در میان این همه جمعیت شاگرد اول فلان دوره‏ى تحصیلى شده‏ام یا در فلان کار اساسى امتیاز برجسته‏یى به دست آورده‏ام؛ چه کار کنم؟ این امتیاز را نبینم؟

    نه، این امتیاز را ببینید؛ اما آن نقض‏ها و عیبها و کمبودها و نقاط بسیار منفى‏یى هم که در خودتان هست، در کنارش ببینید. آنچه انسان را شیفته‏ى خودش مى‏کند، جمع‏بندى انسان است. ما نقاط خوب خود را مى‏بینیم، اما نقاط نفرت‏انگیز و بد و زشت را مشاهده نمى‏کنیم؛ لذا جمع‏بندى ما مى‏شود جمع‏بندىِ انسانى که شیفته‏ى خودش هست؛ این اشکال دارد. بنابراین ما باید ضعفها را هم در کنار نقاط قوت ببینیم. «و ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بما یعجبک منها»؛ به آن چیزى که در وجود تو هست و تو را شیفته‏ى خودت مى‏کند، اعتماد نکن؛ یعنى حتماً باور نکن که این نقطه‏ى امتیاز در تو وجود دارد. گاهى انسان خیال مى‏کند نقطه‏ى برجسته‏یى در او وجود دارد؛ در صورتى که تصور و توهم است؛ چون خودش را با آدم سطح پایینى مقایسه کرده، و به خودش نمره داده؛ در حالى که اگر با افراد دیگرى مقایسه مى‏شد، اصلاً نمره‏ى خوبى نمى‏گرفت. بنابراین خیلى هم اطمینان نکن به آنچه در خود مى‏بینى.

       

    «وحب الاطراء»؛ از علاقه‏ى به ستایش شدن از طرف دیگران بر حذر باش. «فأن ذلک من اوثق فرص الشیطان فى نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسنین»؛ این که انسان دوست داشته باشد او را ستایش کنند، از بهترین فرصتهاى شیطان است که از آن بهره مى‏برد؛ مى‏آید احسان محسنین را از بین مى‏برد؛ یعنى آن نیکوکارى‏ها و زیبایى‏ها و آرایش‏هاى معنوى و روحى را از شما سلب مى‏کند.

    «و الخلف یوجب المقت عنداللَّه و النّاس»؛ خلف وعده موجب مى‏شود انسان، هم از چشم مردم بیفتد و هم از نظر خداى متعال

    دنبال این، باز فقره‏ى مهم دیگرى است که مى‏فرمایند: «ایّاک و المنّ على رعیتک باحسانک»؛ سر مردم منت نگذارید و بگویید ما این کارها را براى شماها کرده‏ایم. وظیفه بوده، انجام داده‏اید. اگر انجام داده باشید، وظیفه‏تان را انجام داده‏اید؛ منتى سر مردم نگذارید. «او التزیّد فیما کان من فعلک»؛ کارهایى را که انجام داده‏اید، بزرگنمایى نکنید. گاهى انسان کارى را انجام مى‏دهد، بعد در ستایش آن کار خیلى مبالغه مى‏کند؛ چندین برابرِ آنچه حقیقت کار است. «او ان تعدّهم فتتبع موعدک بخلفک»؛ خلف وعده هم با مردم نکنید. آنچه به مردم وعده مى‏دهید، اصرار داشته باشید که آن را انجام دهید؛ یعنى خودتان را گردنگیر آن وعده بدانید. این‏طور نباشد که بگوییم نشد که نشد؛ چه کار کنیم؛ نه، اصرار کنید. البته یک وقت انسان به اضطرار برخورد مى‏کند، آن بحث دیگرى است؛ اما تا آن‏جایى که توان و قدرت در شما هست، تلاش کنید وعده‏یى را که به مردم دادید، عمل کنید و منت هم نگذارید. «فانّ المنّ یبطل الاحسان و التّزیّد یذهب بنور الحق»؛ منت، احسان را باطل مى‏کند و بزرگنمایى نور حق را از بین مى‏برد.

    «و الخلف یوجب المقت عنداللَّه و النّاس»؛ خلف وعده موجب مى‏شود انسان، هم از چشم مردم بیفتد و هم از نظر خداى متعال. «و ایّاک و العجلة بالامور قبل اوانها»؛ در کارها پیش از موعد عجله نکنید و شتابزدگى به خرج ندهید. امیرالمؤمنین در خطبه‏ى دیگرى، عجله کردن و پیش از موعد کار را انجام دادن، تشبیه مى‏کنند به چیدن میوه قبل از رسیدن خودش. مى‏فرمایند کسى که میوه را قبل از اوان چیدنش مى‏چیند، مثل کسى است که براى دیگران زراعت کرده؛ یعنى خودش هیچ سودى نمى‏برد.

    شما اگر در زمینى که مال دیگرى است، تخمى بپاشید، سودش را او مى‏برد؛ شما هیچ سودى نمى‏برید. بذرى که داخل ملک خودتان مى‏کارید و نهالى که آن‏جا مى‏نشانید و زحمتش را مى‏کشید، اگر میوه هم داد، لیکن میوه را قبل از آن‏که برسد و قابل استفاده بشود، چیدید؛ در واقع همه‏ى زحمات خودتان را به هدر داده‏اید. عجله و قبل از اوان به کارى دست زدن را حضرت در آن بیان مطرح مى‏کنند.

    این‏جا هم که مى‏فرمایند عجله نکن، «او التّسقط فیها عند امکانها»؛ تسقط هم نکن. تسقط، یعنى اهمال و کوتاهى کردن و کار را به تعویق انداختن. پس عجله و اهمال کارى هم ممنوع. «او اللجاجة فیها اذا تنکّرت»؛ وقتى معلوم شد کار غلط است، روى آن پافشارى و لجاجت نکن؛ مثلاً ما ایده‏یى را مطرح کردیم و استدلال کردیم و دنبالش هم رفتیم و زحمت هم کشیدیم، اما کسانى مخالفت کردند و ما هم گفتیم نه و پیش رفتیم؛ حالا رسیدیم به جایى که دیگر واضح شد غلط است؛ این‏جا حرفتان را پس بگیرید؛ هیچ اشکالى ندارد. پس لجاجت به خرج ندهید؛ اگر «اذا تنکّرت»؛ وقتى منکر بودن آن واضح شد. «او الوهن عنها اذا استوضحت»؛ آن‏جایى که معلوم شد لازم است این کار انجام بگیرد، انسان نباید کوتاهى کند.

     

    منبع : سایت دفتر حفظ  نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    سوال:

    انسان بخیل در تمام امور و تصمیم گیری ها تنگ نظر و کوتاه بین است و این را به وضوح می توان مشاهده نمود. و انسان وسیع در تمام شئون وسعت دید دارد . چنین حالتی صرفا نمی تواند محصول آموزش باشد! پس براستی ریشه ی این ویژگی در کجاست؟ از آنجا که در روابط انسانی سعه ی وجود داشتن به مراتب بیش از سایر کمالات دارای نقش است لازم است عمیقا به آن نگریست.

    پاسخ:

    الف. فمن یُرِدِ اللهُ اَن یهدیَهُ یشرَح صدرَهُ للاِسلام(انعام/ 125)

    کلمه ی " شرح" بمعنی بسط و وسعت دادن است. و شرح صدر بمعنای وسعت یافتن و ظرفیت داشتن قلب در پذیرش معارف و حقایق می باشد. توسعه یافتن قلب یا سینه ی آدمی امری است دوسویه؛ به این معنا که از طرفی توسعه یافتن و یا تنگی ظرفیت انسان امری است در دست پروردگار و به اراده ی او است. و از سوی دیگر نظام هستی قانون مند است و هر پدیده ای بدنبال علت تحقق می یابد. بنابراین نیت ها و همت ها است که زمینه ساز تحقق اراده ی الهی در رشد و توسعه ی روح و جان آدمی است و کسی بدون تلاش و عمل, به درک بالا و سعه ی روح دست نمی یابد.

    عمل صالح و اعتقادات صحیح ریشه در قلبی دارد که به خواست پروردگار وسعت یافته و در برابر قبول اسلام در اعتقاد و عمل تسلیم و خاضع است. بی شک پذیرش سخن حق و تاثیر پذیری از حق نیاز به بینایی و بصیرت دل دارد و در غیر این صورت کوری و بی بصری انسان را به وادی گمراهی و مخالفت با حق می کشاند که به تعبیر قرآن کریم همان حالت ضَیق و تنگی سینه است: وَ مَن یُرِد اَن یُضِلُّهُ یَجعَل صَدرَهُ ضیِّقاً حرجا. (انعام / 125)

    بنابراین سعه و توسعه ی قلب و همچنین ضیق و تنگی قلب کار خداوند و صنع اوست. و گرایش به سمت ایمان و درک حلاوت آن و یا بالعکس منوط به این دو حالت است.

    ب. اِنَّ اللهَ عزَّوَجل لَیَتَعاهَد المومنَ بِالبلاء کما یَتَعاهَدُ الرَّجُلُ اَهلَه بِالهَدیة مِنَ الغَیبَة

    خداوند یاد می کند و مورد نوازش قرار می دهد بنده ی مومن را به وسیله ی فرستادن یک سختی و مشکل, همانطور که یک مرد در وقثی که در مسافرت است با فرستادن یک هدیه خاندان خود را یاد می کند و مورد محبت قرا می دهد.( کافی – ج 2 ص 255)

    به حکم قانون و ناموس خلقت, بسیاری از کمالات جز با مواجه شدن انسان با سختی ها و گرفتاریها و جز در میدان مبارزه و پنجه نرم کردن با حوادث حاصل نمی شود. هر انسانی معدنی است از گوهرهای مخفی که پوشیده است و این سختی ها و مشکلات است که خاک را کنار زده و گوهر را نمایان می سازد.

    از نگاه استاد شهید مطهری سختی ها و ابتلائات اثر تکمیل کردن, تبدیل کردن و عوض کردن دارند.همچون فلزی که به کیمیا تبدیل شود؛ سختی ها سازنده هستند و از ضعیف, قوی و از پست, عالی و از خام, پخته به وجود می آورند.

    خاصیت تصفیه و خالص کردن دارند.

     زنگارهای وجود را می زدایند؛

    تحریک و تهییج می کنند؛ هوشیاری و حساسیت ایجاد می کنند

     و ضعف و سستی را از بین می برند. ( بیست گفتار- ص 147)

    انسانهای قابل و مستعد از سختی ها نهایت بهره برداری را دارند.

    جای تعجب دارد آن فرهنگ اشتباه رایج در میان بسیاری از پدران و مادران که تمام تلاش و توان خود را بکار می گیرند تا فرزند را از هر نوع سختی و رنج دور سازند و موجودی نازپرورده تربیت نمایند که هیچ دستی بر آتش ننهاده و دردی را حس نکرده است. آیا چنین انسان درد نکشیده ای می تواند دردمند جامعه ی خویش باشد! آنها که از کار و زحمت پرهیز دارند موجوداتی ضعیف خواهند بود. چرا که شکفتن و وسعت یافت در گرو شداید و سختی ها است.

    پ. وجود انسان می تواند همچون چشمه باشد که جاری می شود و در مسیر خود همه را سیراب می نماید؛ همانگونه که سنگ شکافته می شود و آب از قلب سنگ جاری می شود .

    و البته که سنگ تا نشکند آب از درون آن نمی جوشد؛ پس برای آدمی نیز, شکستن لازم است.

    بنابراین یکی از راه های وسعت یافتن, شکستن خویش است. و هر خردمندی می داند که خود را شکستن با خوار نمودن صد البته متفاوت است.

    ت. بسیار شنیدیم که : اهل بیت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله کریم اند.

    کریم کسی است که با قدرت است اما عفو می کند, به وعده ای که داده است عمل می کند و اهل وفا است, و هر گاه چیزی را ببخشد تا آخرین مرحله ی بخشش پیش می رود.برای کریم مهم نیست که چه مقدار و یا به چه کسی می بخشد.اگر نیازمند به دیگری متوسل شد این فرد خوشحال نیست, بلکه دوست دارد همه ی نیازمندان به او مراجعه کنند. اگر سخت گیری کرد زود صرف نظر می کند و آن را که به او پناه آورده ضایع نمی کند.(شرح نهج البلاغه- ابن میثم ج 3 ص 181)هر کس این صفات را دارا باشد کریم است و کریم مطلق خداوند متعال است و اهل بیت مظهر تام صفت پروردگارند. اهل بیت اگر چیزی را به کسی بخشیدند پس نمی گیرند مگر آنکه خود فرد رها کند.

    پس کسی هم که به مبادی کرم و سخاوت وصل شد کریم و وسیع خواهد شد. و وسیع ترین چشمه ی هستی , " فاطمه " است سلام الله علیها. که قرآن کریم وجود پرفیض حضرتش را کوثر خواند و ساقی این کوثر عظیم, امیرمومنان است. آنکس که فاطمه ( سلام الله علیها ) را می جوید باید که امیرمومنان را بیابد.



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    اهمیت انتخابات از نگاه رهبری

    انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی از اهمیت ویژه و خاصی برخوردار است چرا که این انتخابات اولین حضور مردم پای صندوق های رای پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری است.از سوی دیگر
    علی‌رغم انتقاداتی که نسبت به نظریه مردم سالاری وجود دارد نظام جمهوری اسلامی طی سه دهه گذشته با برگزاری تقریبا 30 انتخابات نشان داده است به میزان بودن رای ملت اعتقاد و التزام عملی دارد . در مردم سالاری دینی مردم در برابر حکومت اسلامی مسئول هستند و اساسا مشارکت سیاسی آنها در ذیل دستورات دینی جای
    می‌گیرد و همین امر نیز باعث شده است تا حکومت راه را برای اعمال تاثیر حداکثری نظرات سیاسی مردم در عرصه حکومتداری فراهم آورد. در حالی که نظام های سیاسی به اصطلاح دموکراتیک غربی آرای مردمی را در چارچوب نهاد‌ها و احزاب تحت سلطه خود گرفته اند و حکومت مردم در چنبره علایق سرمایه داری به فراموشی سپرده شده است در نظام مردم سالاری دینی آرای سیاسی مردم در اصلی ترین مناسب و جایگاه های تصمیم گیری سیاسی تاثیر حقیقی دارد. از این روست که می توان انتخابات را شاخصه اصیل مردم سالاری دینی دانست که به هیچ نحو نمی توان آن را با مصلحت سنجی برخی تحدید کرد .انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز در حقیقت تجلی گاه حضور مردم برای نظارت بر حکومت است. قوه تقنینی در نظام جمهوری اسلامی جایگاهی در راس امور دارد و همین امر اهمیت انتخابات مجلس را صد چندان می کند و می توان گفت تمام تلاش‌های سیاسی باید در ابتدا به دنبال دستیابی به یک مشارکت سیاسی حداکثری و شاداب باشند.در ذیل بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در خصوص اهمیت انتخابات را باهم مرور می کنیم:

    مجلس؛ مظهر اراده مردم

    مجلس شورای اسلامی، یک مرکز اساسی و تعیین‌کننده برای انقلاب است. همه‌ سر رشته‌های امور، به مجلس شورای اسلامی بر می‌گردد. مجلس، مظهر حضور و اراده‌ مردم در صحنه‌های گوناگون سیاسی و اقتصادی است. اگر مردم چیزی را در زمینه‌های اقتصادی یا سیاسی بخواهند که بشود یا نشود و چیزهایی را بخواهند که به سرنوشت کشور ارتباطی پیدا می‌کند، باید اراده‌ خویش را از حنجره و زبان نماینده‌ خود بیرون بدهند و به صورت قانون درآورند و این قانون در سطح کشور عمل بشود. این، تأثیر مردم در قانونگذاری است.

    (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار خانواده‌های شهدا و ایثارگران و دست‌اندرکاران برگزاری انتخابات 22/9/68)

    حضور در انتخابات؛ زره پولادین در مقابل مستکبران

    حضور در انتخابات یکی از مستحکم‌ترین وسیله‌هایی است که این ملت می‌تواند آن را مثل یک زره‌ پولادین در مقابل خود و در مقابل حمله‌ دشمنان و سوءنیت و
    بد‌دلیِ مستکبران و دخالت‌کنندگان نگه دارد. انتخابات بسیار مهم است.

    بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم قم‌ در آستانه سالروز قیام
    19 دی 10/11/82)

    نمونه عظمت نظام اسلامی

    ملتهای دیگر به انتخابات ما نگاه می‌کنند.

    من مطمئنم که این انتخابات برای ملتهای دیگر هم یک نشانه‌ای است. برای همین هم هست که دستگاه‌های خبیث استکبار، از آمریکا و انگلیس و صهیونیستها و دیگران، دارند مرتباً تلاش می‌کنند که این انتخابات را به یک جوری خراب کنند، مخدوش کنند. کشورهای دیگر نگاه می‌کنند ببینند این پیشکسوت انتخاباتی و انقلابی - که ملت ایران است - چه کار خواهد کرد. ملت ایران در این زمینه، جزء پیشکسوتهاست. ملتهای دیگر نگاه می‌کنند ببینند انتخابات در ایران به کجا خواهد رسید. استکبار دوست دارد که انتخابات در کشور ما آنچنان بشود که ملتها را مأیوس کند.(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز 19دی 19/10/90)

    مجلس صالح می‌تواند اثر بگذارد

    یک مجلس صالح و سالم و قوی می‌تواند بر عملکرد همه‌ دستگاه‌های کشور اثر بگذارد؛ بر عملکرد دولت، بر عملکرد قوه‌ قضائیه، حتی بر عملکرد نیروهای مسلح می‌تواند اثر بگذارد. مجلس قوی، مجلس صالح، مجلس سالم، یک چنین وضعی دارد. خب، این مجلس را کی می‌تواند تشکیل بدهد، جز مردم؟ دشمن این را نمی‌خواهد.

    بیانات مقام معظم رهبری درخطبه‌های نماز جمعه تهران 14/11/90)



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    درمان ناخالصی های انسان



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    چرا باید بگوییم "امام خامنه ای"؟

    اهداف و برنا مه های دشمن مقابله با حضور مردم در صحنه انتخابات

    ویژگی های فرد اصلح

    مردم ولی نعمت مسئولان

    انتخابات از افتخارات اسلام

    توصیه های انتخاباتی



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)
    <   <<   31   32   33   34   35   >>   >

    لیست کل یادداشت های سایت
    17 توصیه امام خامنه ای حفظه الله برای امر به معروف و نهی از منکر
    اقتصاد مقاومتی
    پیام قرآنی 1
    اطلاعیه ستاد توزیع عادلانه یارانهها
    نماز شب و روزجمعه
    یاس از مردم
    پیام هفته بسیج
    8 آبان؛سالروز شهادت حسین فهمیده
    وحدت
    عمامه عاریتی؟!.
    آئین تکریم
    پنجاه خصلت از خصوصیات اخلاقی پیامبر اکرم (ص)
    عیب مرا به من بگو
    حسد
    از امریکا و انگلیس واکسن نخرید
    [همه عناوین(484)][عناوین آرشیوشده]

     RSS 
     Atom 

    بازدیدهای امروز: 11  بازدید
    بازدیدهای دیروز: 66  بازدید
    مجموع بازدیدها: 477922  بازدید [ صفحه اصلی ]
    [ وضعیت من در یاهو ]
    [ پست الکترونیک ]
    [ مرکز ]
    [ درباره من ]

    » پیوندهای روزانه «
    » ===== دسته بندی یادداشت ها «
    » آرشیو یادداشت ها «
    حدیث

    سیب تم

    » اشتراک در خبرنامه «
     

    دیکشنری آنلاین

    دیکشنری آنلاین


    استخاره آنلاین با قرآن کریم
    

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    قالب میهن بلاگ